شهر عماره
Iraq /
Maysan /
al-Amarah /
World
/ Iraq
/ Maysan
/ al-Amarah
, 3 کیلومتر از مرکز (العمارة)
جهان / عراق / استان میسان
شهر, شهر پایتخت ایالت / استان / منطقه
عملیاتهای شناسایی عماره وسایر شهرها
هنگامی که روح پرفتوحت اوج گرفت و از چشمان کم سویم محو شدی و برگرفتاری خویش گریستم و آنگاه که به خود آمدم خود را در منجلاب تباهی یافتم دستهایم را به سوی کسی که تو را خواند دراز کردم و از او درخواست نجات خود را خواستم. امید است به حق دوستیمان پذیرا باشیم. سردار شهید سید ناصر سید نور در عملیاتهای مختلف جانبازیها کرده ، اوج درخشش او در شناسایی و کسب سری ترین اطلاعات دشمن بعثی بود او به قرارگاه پر رمز و راز "نصرت" پیوسته بود. قرارگاهی که عشایر عرب و بختیاری به بچه های مسجد خوزستان اصلی ترین عناصر تشکیل دهنده آن بودند.و فرماندهی اش را سرداران پرآوازه اسلام سرلشکر شهید حاج علی هاشمی و سردار شهید حمید رمضانی بر عهده داشتند سردار شهید سید ناصر سید نور در خلال عملیات والفجر مقدماتی و ضرورت انجام شناسایی برون مرزی به همراه سردار دیگر از دلاوران عرب خوزستانی شهید عبدالمحمد سالمی یار دیرین باوفایش به خاک دشمن نفوذ و هجرت دیگری را آغاز نمود و به مصداق ( انما المومنون الذین اجرو و جاهدو باموالهم و انفسهم) عمل نمود وی از بدو جان خود دریغ نمی ورزید و در میان شدیدترن تدابیر امنیتی دشمن بعثی و در اوج جنگ به شهرهای مختلف عراق از جمله بصره، بغداد، العماره، سامرا، نجف، کاظمین، کوت، ناصریه، دیوانیه، کربلا و سایر شهرهای عراق جهت شناسایی وضعیت دشمن عزیمت نمود و موفق به زیارت عتبات عالیات از جمله حرم مطهر امام علی(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، امام حسن عسگری(ع) و مقام غیبت امام زمان(عج) شد. گزارشها و اطلاعات دقیق شهیدان سید ناصر سید نور و عبدالمحمد سالمی مبنای بسیاری از تصمیم گیریها و طراحی عملیات های مختلف گردید گزارش هایی که برای بدست آوردنش باید جان را در طبقه اخلاص می گذاشت.
قسمتی از گزارشات شهید سید ناصر سید نور را که در مهر ماه سال ۱۳۶۲ نگاشته شده است مرور میشود:
روز جمعه بعد از ظهر ۱۵ مهر ۱۳۶۲ پس از تهیه برگه عبور به وسیله یکی از دوستان از عماره به مقصد بغداد و زیارت عتبات مقدسه با یک ماشین تاکسی به همراه یک سرباز به نام ستار حرکت کردیم در ابتدای حرکت ستار به حضرت امام خمینی ناسزا گفت ساعت۸ به اولین دژبانی رسیدیم ماشینهای زیادی جهت بازرسی توقف کرده بودند.
ابتدا قبر شش گوشه امام حسین(ع) و سپس قبر حبیب ابن مظاهر و سپس اصحاب امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و محل قتلگاه امام حسین(ع) را زیارت کردیم. ساعت ۳ به منزل یکی از دوستان رسیدیم در آن جا صاحب خانه که یکی از فرزندانش به خاطر مخالفت با رژیم بعث در زندان به سر می برد پس از این که اطمینان حاصل کرد که من از آنها هستم شروع به صحبت کردند درباره مظلومیت مردم و جور و جفای رژیم صدام نمود و در حالی که گریه میکرد از وضعیت ناگوار آیت الله خویی و سید یوسف حکیم گفت .
و از منطقه حی الحریه به طرف گاراژ رفتیم و از آنجا به طرف شهر حرکت کردیم بین راه نجف نسبت به کربلا مذهبی تر بود و گوشه و کنار خیابان های اطراف صحن صدای روضه خوانی به گوش می رسید. به درون صحن رفتیم، نیروهای امنیتی علنا درون صحن گشت می زدند . آن ها اتاق بزرگ و مخصوصی در ضلع شمالی صحن داشتند . پیرمردی در گوشه حرم با صدای بسیار محزون و سوزناکی ناله می کرد و مردم با ترس زیاد به طواف ضریح مشغول بودند و همصدا با پیرمرد ناله می کردند. پس از نماز به طرف ضلع شرقی حرم رفتیم. یک نفر داشت تابلویی را نصب می کرد که از مجاهدت های صدام و علاقه او به ترمیم عتبات، چیزهایی را روی تابلو داشت . در همان حال دیدیم که جنازه ای را که در جبهه کشته شده بود به داخل حرم آوردند. جنازه به وسیله ۳ سرباز و ۲ نفر دیگر که لباس شخصی داشتند حمل می شد ان ها بعد از طواف جنازه فاتحه خواندند جمعیت داخل حرم هیچ توجهی به جنازه نداشتند .
.....
ساعتی از شب به عماره رسیدیم ۱۸ مهر ۱۳۶۲ به بازار عماره رفتیم تا عکس بگیریم و مجله بخریم و سر و صورتمان را اصلاح کنیم نقطه به نقطه بازار نیروهای دژبان به محض اینکه به کسی مشکوک می شدند از او کارت یا برگه دیگری درخواست می کردند در این جا هیچکس بدون برگه مرخصی یا کارت دانش آموزی جرات به بازار رفتن را ندارد. اگر کسی را دستگیر کردند خواهش و تمنا هیچ تاثیری در مامورین ندارد.
www.farhangnews.ir/content/62259
هنگامی که روح پرفتوحت اوج گرفت و از چشمان کم سویم محو شدی و برگرفتاری خویش گریستم و آنگاه که به خود آمدم خود را در منجلاب تباهی یافتم دستهایم را به سوی کسی که تو را خواند دراز کردم و از او درخواست نجات خود را خواستم. امید است به حق دوستیمان پذیرا باشیم. سردار شهید سید ناصر سید نور در عملیاتهای مختلف جانبازیها کرده ، اوج درخشش او در شناسایی و کسب سری ترین اطلاعات دشمن بعثی بود او به قرارگاه پر رمز و راز "نصرت" پیوسته بود. قرارگاهی که عشایر عرب و بختیاری به بچه های مسجد خوزستان اصلی ترین عناصر تشکیل دهنده آن بودند.و فرماندهی اش را سرداران پرآوازه اسلام سرلشکر شهید حاج علی هاشمی و سردار شهید حمید رمضانی بر عهده داشتند سردار شهید سید ناصر سید نور در خلال عملیات والفجر مقدماتی و ضرورت انجام شناسایی برون مرزی به همراه سردار دیگر از دلاوران عرب خوزستانی شهید عبدالمحمد سالمی یار دیرین باوفایش به خاک دشمن نفوذ و هجرت دیگری را آغاز نمود و به مصداق ( انما المومنون الذین اجرو و جاهدو باموالهم و انفسهم) عمل نمود وی از بدو جان خود دریغ نمی ورزید و در میان شدیدترن تدابیر امنیتی دشمن بعثی و در اوج جنگ به شهرهای مختلف عراق از جمله بصره، بغداد، العماره، سامرا، نجف، کاظمین، کوت، ناصریه، دیوانیه، کربلا و سایر شهرهای عراق جهت شناسایی وضعیت دشمن عزیمت نمود و موفق به زیارت عتبات عالیات از جمله حرم مطهر امام علی(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، امام حسن عسگری(ع) و مقام غیبت امام زمان(عج) شد. گزارشها و اطلاعات دقیق شهیدان سید ناصر سید نور و عبدالمحمد سالمی مبنای بسیاری از تصمیم گیریها و طراحی عملیات های مختلف گردید گزارش هایی که برای بدست آوردنش باید جان را در طبقه اخلاص می گذاشت.
قسمتی از گزارشات شهید سید ناصر سید نور را که در مهر ماه سال ۱۳۶۲ نگاشته شده است مرور میشود:
روز جمعه بعد از ظهر ۱۵ مهر ۱۳۶۲ پس از تهیه برگه عبور به وسیله یکی از دوستان از عماره به مقصد بغداد و زیارت عتبات مقدسه با یک ماشین تاکسی به همراه یک سرباز به نام ستار حرکت کردیم در ابتدای حرکت ستار به حضرت امام خمینی ناسزا گفت ساعت۸ به اولین دژبانی رسیدیم ماشینهای زیادی جهت بازرسی توقف کرده بودند.
ابتدا قبر شش گوشه امام حسین(ع) و سپس قبر حبیب ابن مظاهر و سپس اصحاب امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و محل قتلگاه امام حسین(ع) را زیارت کردیم. ساعت ۳ به منزل یکی از دوستان رسیدیم در آن جا صاحب خانه که یکی از فرزندانش به خاطر مخالفت با رژیم بعث در زندان به سر می برد پس از این که اطمینان حاصل کرد که من از آنها هستم شروع به صحبت کردند درباره مظلومیت مردم و جور و جفای رژیم صدام نمود و در حالی که گریه میکرد از وضعیت ناگوار آیت الله خویی و سید یوسف حکیم گفت .
و از منطقه حی الحریه به طرف گاراژ رفتیم و از آنجا به طرف شهر حرکت کردیم بین راه نجف نسبت به کربلا مذهبی تر بود و گوشه و کنار خیابان های اطراف صحن صدای روضه خوانی به گوش می رسید. به درون صحن رفتیم، نیروهای امنیتی علنا درون صحن گشت می زدند . آن ها اتاق بزرگ و مخصوصی در ضلع شمالی صحن داشتند . پیرمردی در گوشه حرم با صدای بسیار محزون و سوزناکی ناله می کرد و مردم با ترس زیاد به طواف ضریح مشغول بودند و همصدا با پیرمرد ناله می کردند. پس از نماز به طرف ضلع شرقی حرم رفتیم. یک نفر داشت تابلویی را نصب می کرد که از مجاهدت های صدام و علاقه او به ترمیم عتبات، چیزهایی را روی تابلو داشت . در همان حال دیدیم که جنازه ای را که در جبهه کشته شده بود به داخل حرم آوردند. جنازه به وسیله ۳ سرباز و ۲ نفر دیگر که لباس شخصی داشتند حمل می شد ان ها بعد از طواف جنازه فاتحه خواندند جمعیت داخل حرم هیچ توجهی به جنازه نداشتند .
.....
ساعتی از شب به عماره رسیدیم ۱۸ مهر ۱۳۶۲ به بازار عماره رفتیم تا عکس بگیریم و مجله بخریم و سر و صورتمان را اصلاح کنیم نقطه به نقطه بازار نیروهای دژبان به محض اینکه به کسی مشکوک می شدند از او کارت یا برگه دیگری درخواست می کردند در این جا هیچکس بدون برگه مرخصی یا کارت دانش آموزی جرات به بازار رفتن را ندارد. اگر کسی را دستگیر کردند خواهش و تمنا هیچ تاثیری در مامورین ندارد.
www.farhangnews.ir/content/62259
شهرهای نزدیک:
31°50'48"N 47°8'20"E
:مختصات
- شهر ناصریه 122 کیلومتر
- اهواز 143 کیلومتر
- بصره 152 کیلومتر
- خرمشهر 177 کیلومتر
- آبادان 190 کیلومتر
- شهر چوئبده 225 کیلومتر
- بندر ماهشهر 235 کیلومتر
- رامهرمز 239 کیلومتر
- بهبهان 323 کیلومتر
- بندر گناوه 405 کیلومتر
- السيد الدفاس 2 کیلومتر
- استان میسان 18 کیلومتر