خانه گردشگری استان گیلان (رشت)
Iran /
Gilan /
Rasht /
رشت
World
/ Iran
/ Gilan
/ Rasht
, 4 کیلومتر از مرکز (رشت)
جهان / ایران / استان گیلان
خانه, مکان دیدنی
نمونه ای از خانه های واقع شده در موزه روستایی
این بنای زیبای شمالی نمادی از خانه های روستایی ساده سال های دور گیلان است و آن سال هایی که خانه ها نه فرش دست باف و ماشینی داشت و نه بخاری های گاز سوز و نفت سوز. پای صحبت مادر تنهای روستا که می نشینم خاطرات آن سال ها را تعریف می کند که زیر پای شان حصیر بود و هوا که سرد می شد ظرف های مسی داشتند که ذغال های سرخ و داغ گرم خانه های حامل برنج های در حال دود دیدن را در آن می گذاشتند و از گرمای آن گرم می شدند. صبح که می شد کنار خانه گلی شان انبار برنج بود که در گوشه ای جاکوب بود و شلتوک ها را در آن می ریختند و اهرم بلند چوبی را در آن می کوبیدند تا پوست از برنج جدا شود که این کار تا ساعت ها گاهی تا ظهر طول می کشید. این همه کار و این همه جاکوب زدن البته برای غذای یک روز بود! کار بود. زیاد هم بود. اما نتیجه آن سلامتی بود و بدن های آماده و سرحال. مادر می گوید مرا که حامله بود تابستان بود و وقت درو برنج ها. آخرین خوشه های برنج آن روز را می برید که حس کرد وقت به دنیا آمدن کودکش است! خود را به ماما رساند و من پا به دنیا گذاشتم. نه نیازی به استراحت کامل بود و نه پزشک مخصوص با مراقبت های ویژه. او زن کار بود. کار و کار و در نهایت سلامتی بدن. اگر چه این خانه ها مامن سلامتی بود اما پله های چوبی اش گاهی ترک می خورد و بخت با او یار نبود که یکی از پله ها شکست و از ارتفاع بلندی به زمین افتاد. اندک زخمی و اندک دردی و دیگر دکتر و طبیبی آن نزدیکی ها نبود. سال ها گذشت و مادر کارهای سخت روستا پاهایش توان درد کهنه جوانی را نداشت و اکنون بیش از ده سال است که راه رفتن و ایستادن بر پاهای استوار شالیزارها رویایی شده برایش. مادر کناری می نشیند و دست بر فرش های ماشینی می کشد و شعله بخاری گازی اش را کم می کند. به یاد می آورد چابکی جوانی هایش را
منبع عکس و نوشته
www.panoramio.com/photo/52443065?comment_page=4#users_c...
این بنای زیبای شمالی نمادی از خانه های روستایی ساده سال های دور گیلان است و آن سال هایی که خانه ها نه فرش دست باف و ماشینی داشت و نه بخاری های گاز سوز و نفت سوز. پای صحبت مادر تنهای روستا که می نشینم خاطرات آن سال ها را تعریف می کند که زیر پای شان حصیر بود و هوا که سرد می شد ظرف های مسی داشتند که ذغال های سرخ و داغ گرم خانه های حامل برنج های در حال دود دیدن را در آن می گذاشتند و از گرمای آن گرم می شدند. صبح که می شد کنار خانه گلی شان انبار برنج بود که در گوشه ای جاکوب بود و شلتوک ها را در آن می ریختند و اهرم بلند چوبی را در آن می کوبیدند تا پوست از برنج جدا شود که این کار تا ساعت ها گاهی تا ظهر طول می کشید. این همه کار و این همه جاکوب زدن البته برای غذای یک روز بود! کار بود. زیاد هم بود. اما نتیجه آن سلامتی بود و بدن های آماده و سرحال. مادر می گوید مرا که حامله بود تابستان بود و وقت درو برنج ها. آخرین خوشه های برنج آن روز را می برید که حس کرد وقت به دنیا آمدن کودکش است! خود را به ماما رساند و من پا به دنیا گذاشتم. نه نیازی به استراحت کامل بود و نه پزشک مخصوص با مراقبت های ویژه. او زن کار بود. کار و کار و در نهایت سلامتی بدن. اگر چه این خانه ها مامن سلامتی بود اما پله های چوبی اش گاهی ترک می خورد و بخت با او یار نبود که یکی از پله ها شکست و از ارتفاع بلندی به زمین افتاد. اندک زخمی و اندک دردی و دیگر دکتر و طبیبی آن نزدیکی ها نبود. سال ها گذشت و مادر کارهای سخت روستا پاهایش توان درد کهنه جوانی را نداشت و اکنون بیش از ده سال است که راه رفتن و ایستادن بر پاهای استوار شالیزارها رویایی شده برایش. مادر کناری می نشیند و دست بر فرش های ماشینی می کشد و شعله بخاری گازی اش را کم می کند. به یاد می آورد چابکی جوانی هایش را
منبع عکس و نوشته
www.panoramio.com/photo/52443065?comment_page=4#users_c...
شهرهای نزدیک:
37°17'32"N 49°35'44"E
:مختصات
- روستای نشرودگل 16 کیلومتر
- روستاي شيخ علي بست 19 کیلومتر
- روستای فشتال 26 کیلومتر
- روستا 26 کیلومتر
- گشت 30 کیلومتر
- روستای کندلات 30 کیلومتر
- روستای شکاکم 32 کیلومتر
- شهر ساحلی دستک (dastak( 48 کیلومتر
- midel city 51 کیلومتر
- دیلمان 52 کیلومتر
- فرستنده رادیو تلویزیونی صدا و سیمای گیلان 0.2 کیلومتر
- بوستان ملت 0.3 کیلومتر
- مجموعه ی ورزشی یادگار امام 0.5 کیلومتر
- محل كارخانه قديمي ابريشم كشي امين الضرب رشت 0.8 کیلومتر
- مجتمع پردیسان 1 کیلومتر
- شهرك بهشتي 1.1 کیلومتر
- بهاران 1.3 کیلومتر
- مجتمع مسکونی غدیر 1.5 کیلومتر
- باغ جفرودي 2 کیلومتر
- استان گیلان 27 کیلومتر
نظرات