آرامگاه بابا رکن الدین (اصفهان) | یادبود, مقبره, بنای یادبود

Iran / Esfahan / اصفهان / Takht-e Foulad
 یادبود, مقبره, آرامگاه, بنای یادبود

بر ظاهر است نقشم

در باطن است عرشم

آن هر دو من ببخشم

در وقت حاتم عشق

آرامگاه بابا رکن الدین از چشم‌گیرترین مقبره‌های تخت فولاد است که دارای گنبدی هرمی شکل به رنگ آبی فیروزه ای می‌باشد. آرامگاه وی در دوره پادشاهی شاه عباس یکم به طور کامل بازسازی شده‌ است.
نامش«مسعود بن عبدالله»و لقبش«رکن الدین»و از اهالی بیضاء «در شیراز »است. اما نسبت «انصاری» که برخی به وی داده اند بی مدرک بوده و نام کاملش«بابارکن الدین مسعود بن عبدالله بیضاوی» است.

«بابا» در قدیم به دو گروه اطلاق می شد و یکی از آن دو گروه عارفان و زاهدان و قطبها بودند؛ این عده اغلب در قرنهای هشتم و نهم می زیستند و قبرهای زیادی از اینها در اصفهان است و از آن رو که رکن الدین مسعود هم از این گروه بود وی نیز بابا لقب گرفت. تاریخ تولد وی روشن نیست اما وفاتش در(یکشنبه۲۶/ربیع الاول۷۶۹ق)رخ داده است.

وی آنگونه که خود نوشته از کودکی معانی توحیدی را ادراک می کرده و در عرفان علمی شاگرد کمال الدین عبدالرزاق کاشانی و داوود بن محمود قیصری بوده درطریقه سیر و سلوک نیز ظاهرا از سلسله سهروردیان است و گویند استادش درعرفان عملی بابابیات است. همچنین نوشته اند که شاه نعمت الله ولی مقدمات علوم رانزد رکن الدین شیرازی تحصیل کرد. مرقد بابارکن الدين- که در زمان حیات خود نیزبا عزت و احترام می زیست- پس از رحلت وی تاکنون محل توجه و زیارت و توسل مردم و بزرگان و عرفا بوده و سالها پس از رحلتش کرامتی هم از او رخ داد:

روزی مرحوم بهاءالدین محمدعاملی- مشهور به شیخ بهائی- با عده ای از بزرگان به زیارت اهل قبور می روند. به قبرستان تخت فولاد که می رسند هنوز نفس تازه نکرده بودند که شیخ بهائی به اطرافیان خود فرمود: «من چیزی شنیدم آیا شما هم شنیدید؟» حاضران گفتند:«ما چیزی نشنیدم و اصلاً کسی سخنی نگفت !» مرحوم شیخ بهائی جمله ای را که شنیده بودبه آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روی خود بست و شروع به گریه و تضرع وتوجه به آخرت نمود و تقریبا شش ماه بعد، دارفانی راوداع کرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن کردند.

مرحوم محمد تقی مجلسی می نویسد: من از نزدیکان شیخ بهائی بودم و او به من فرمود: «من به آماده شدن برای مرگ خبرداده (وامر) شدم» و آن جمله ای که۲۶۲ سال پس از رحلت بابارکن الدين از قبر وی , خطاب به شیخ بهائی گفته شد این بود: «شیخنا! درفکرخودباش !»

بقعه بابارکن الدين یکی از اماکن عبادت و ریاضت مرحوم شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی بود. مرحوم حاجي کرباسی نیز به بابا رکن الدین اعتقاد تام داشت و به زیارتش می رفت.



بزرگ دیگری که به زیارت وی می رفت فقیه عارف حضرت آیت الله سیدعبدالکریم رضوی کشمیری بود. مرحوم کشمیری از قبور علماء به قبر استادش مرحوم آیت الله سید علی قاضی در وادی السلام نجف و بابارکن الدین در قبرستان تخت فولاد اصفهان زیاد اهمیت می داد و این دو را ممتاز می شمرد و می فرمود: «بابارکن الدین روح و ریحان است» . «من هر وقت در زندگي، مشکلي برايم رخ مي دهد، يک سوره ياسين براي بابا رکن الدين مدفون در قبرستان تخت فولاد اصفهان مي خوانم، مشکلم حل مي شود.» نیز می فرمود: « بر مرقد رکن الدین خواستم بفهمم ذکر او چه بوده الهامم شد که ذکرش(لااله الاالله) بوده است».



بابارکن الدین شرحی مبسوط به زبان فارسی بر کتاب فصوص الحکم از محیی الدین ابن عربی نگاشته و خود در حل مشکلات و رموز آن از نعمان خوارزمی استفاده کرده و به تشویق همین استادش آن را به پایان رسانده است. بابا خود می نویسد: «نمی خواستم شرحم را از مسوده پاک نویس کنم اما در رویائی به من فرمودند: «و اما به نعمه ربک فحدث!»و در اثر این امر،آن را به انجام رساندم . شرح رکن الدین بر فصوص «نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص» نام دارد و خلاصه ای از شرحهای قبلی این کتاب مخصوصا شرح کاشانی و قیصری است به علاوه مطالب و ره آوردهای علمی و عرفانی تازه خود،که بر آنها افزوده است. در مقدمه این کتاب گفته که قصد دارد کتابی در کلیات عرفان بنگارد و معلوم نیست آیا آن را نوشته یا خیر؟ اثر دیگرش«معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص»است که ناتمام مانده؛ همچنین کتابی به نام «کشف الضر فی نظم الدر»در شرح قصیده تائی بزرگ ابن فارض و رساله ی دیگری هم بنام «قلندریه»دارد.

بابارکن الدين از قدیمی ترین دانشمندانی است که در تخت فولاد به خاک سپرده شده و تا چندی پس از عهد صفوی قبرستان تخت فولاد را هم « قبرستان بابا رکن الدین» می گفتند حتی پل خواجو را که در معبر آن مقبره واقع شده«پل بابارکن الدین» می نامیدند.

· سيد علي تهراني



بابارکن الدین شیرازی




مسعود بن عبدالله بیضاوی ، عارف بزرگ سده هشتم هجری است که جز اشارات بس گذرایی دربارۀ شرح احوال او، اثری در دست نیست. خوشبختانه بر اساس چند نگاشته بر جای مانده از او می توان به نام برخی از اساتید و آثار او دست یافت:

۱- کمال الدین عبدالرزاق کاشانی ( ح ۶۶۰-۷۳۶ق ) شارح فصوص الحکم ابن عربی و منازل السائرین انصاری.

باباركن الدين در شرح فصوص خود بارها از وی نام برده ، و او را چنين ستوده است: « شیخنا و سیدنا و مولانا کمال الدین عبدالرزاق کاشانی» ؛ « شیخ ما استاد المحققین کمال الدین القاشی»،« شیخ المحققین کمال الدین عبدالرزاق»، « شیخ ما کمال الدین عبدالرزاق القاشی»، « شیخ کمال الدین روّح روحه»، « شیخ کمال الحقّ و الدّین رحمة الله علیه ».



۲- شرف الدین داوود قیصری، شارح فصوص الحکم و تأئیه کبرای ابن فارض.

باباركن الدين در شرح خود از این استاد خویش به تکرار نام برده است، همچون:« شیخ این ضعیف در این فنّ ، شرف الدین داوود قیصری قدّس سره»، « شیخ دوم این ضعیف، در این فنّ خاصّه در این کتاب، مولانا شرف الملّة و الدین داوود القیصری»،« استاد این ضعیف، شیخ شرف الدین رومی»،« مولانا شرف الملّة و الدین رضوان الله علیه».



۳- نعمان خوارزمی.

باباركن الدين در مقدّمة کتاب خود، به بزرگی از این استاد یاد می کند، ولی تاکنون هیچ اطلاعي از او به دست نیامده است « تا در این میانه، زمانه مساعدت کرد و در شهور سنۀ تسع و ثلاثین و سبعمأه ( ۷۳۹ق) در سرای برکت، حضور نوربخشِ نعمان الخوارزمی مشرّف گشتم، و به قصد استفادت از مشکلات «فصوص» استکشاف می کردم و حقّاً که در این معانی، به تخصیص، وحید عصر خویش بود».











آثار باباركن الدين :

۱-کنز الرموز در علم حروف. باباركن خود از این اثر چنین یاد کرده است: « اگر خواهی که این بحث را به تفصیل بدانی، در کنز الرموز که این ضعیف در علم حروف به پارسی نبشته است، نظر کن ».

۲- معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص. در نصوص الخصوص ، ۳۳۸۶بدان اشاره شده است. این نگاشته را گویی مؤلّف به سودای فهم معانی فصوص پس از شرح خود به گونه ای دیگر نگاشته است:

« در تقریر این فصّ اندک خبطی در تحریر رفته ... در کتاب معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص که فقیر حقیر بعضی از آن را به تحریر آورده، و بعضی در مخیّله تصویر کرده ».

۳- قلندریه. شیخ آذری طوسی درجواهرالاسرار از آن یاد کرده است که تا کنون نشانی از آن به دست نیامده است.

۴- کشف الضرّ فی شرح نظم الدرّ. در شرح تأئیه ابن فارض. تنها نسخۀ شناخته شدۀ این اثر در ایران، در ذیل مجموعة شمارة ۲۸۱ مجلس سنا از کتب اهدایی دکتر مهدی بیانی موجود است، که متأسفانه اوراقی چند از آغاز و انجام آن افتاده است. این شرح که به سودای تحلیل نظم السلوک ابن فارض به رشته تحریر در آمده، در آغاز؛ به عرضۀ چند باب و چند فصل در تبیین مبانی کلّ شرح و در پی آن، افزون بر توضیح لغات دشوار اشعار، به تحلیلی نسبتاً کوتاه از اشعار بر پایة مبانی عرفانی نظری ابن عربی پرداخته است.

باباركن الدين در پی بیان مقدّمات خود بر این شرح گفته است:« آنچه بر صفایح (کذا) احوال ایشان لایح گشته، در دفاتر و اوراق، بعضی به نظم و بعضی به نثر ... ثبت کرده اند و از آن جمله که منثور است؛ یکی به فصوص الحکم مشهور است... و این فقیر حقیر به موجب اشارتی واجب الطاعة، شرحی مبسوط به زبان پارسی در دو دفتر نبشته است. و از آن جمله که منظوم است قصیده تأئیه موسومه به نظم الدّر است که از جملۀ منشئات صفوة اولیاء الله العارفین قدوة اصفیاء الله الواصفین، کاشف معضلات الطریقة، واضح معضلات الحقیقة شرف الملّة والدین، أبو حفص عمر بن علی السعدی المصری، المشتهرة بابن فارض... که این ضعیف نحیف، با قلّت بضاعت و ضعف در استطاعت متصدّی تألیف شرح آن شده، و فوائدی که از زبان مشایخ و اوستادان خویش ...شنود، با زوایدی که حالة التحریر بر دل این فقیر از غیب گشوده و اسراری که از ملهم بی عیب روی نموده، درین دفتر ثبت کرده ... آن را مسمّی گردانیدم به: کشف الضّر فی نظم الدّر».

بنابراین، نگارش این اثر متأخّر از معلوم الخصوص و کنز الرموز است.

۵- نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص. این نگاشته مفصّلترین و مهمترین اثر بر جای مانده از عارف شیرازی است. وی این اثر را در دو مجلد سامان داده است: بخش اوّل مشتمل بر دیباچه و مقدّمه ، و شرح فصوص از آغاز تا پایان فص هودی کتاب فصوص.

بخش دوم : از فص صالحی تا پایان کتاب فصوص.

این اثر همچنان که از نام آن هویداست، به انگیزۀ شرح فصوص الحکم ابن عربی؛ به رشتة تحریر در آمده است. شارح خود، در مسیر تدوین این اثر چنین می فرماید:

باعث بر این اقدام آن بود که از زمان صبا تا پایان اوان بلوغ و صبا در خود از ادراک معنی ای از معانی و شأنی از شؤون توحید می کردم... تا توفیق رفیق گشت و به صحبت کمال الحق و الملّة و الدین عبدالرزاق القاشانی - روّح الله روحه -... در مجلس انس و مجمع درس وی بویی به مشام ایّامم رسید و بعد از وی ز لال رحیق شرف الملة والدین داوود القیصری - طیّب الله تعالی ثراه و جعل الجنة مثواه- قطره ای به کام ناکام چکیده و از راه ارشاد و کرم این ضعیف را مَحرم حرم محترم کتاب فصوص الحکم گردانید.

به جهت تحقیق فهم سبق معانی، چند فص در چند ورق شب کردم و در زمانی که فصوص الحکم را به خدمت استاد به اتمام رسانیدم، آن چند ورق به عرض رسانیدم و ایشان به خطّ شریف خود در اجازات این ضعیف آن را یاد فرمودند و اشارت چنین فرمودند که هم برین باید تمام کرد... تا در این میانه زمانه مساعدت کرد و در شهور سنة تسع و ثلاثین و سبعمأه در سرای برکت، به حضور نور بخش نعمان الخوارزمی مشرّف گشتم و به قصد استفادت از مشکلات فصوص استکشاف می کردم ... فرمود: شنودم چند ورقی بر آن نبشته شده است... بعد از مطالعه، اشارت به اتمام در غایت اهتمام فرمودند، و هم در ایام حیات ایشان سواد آن تمام گشت... قصد نقل او به بیاض هم نبود تا ناگاه از غیب امر رسید ... پس مجال جستم و آن را به بیاض بردم و مسمّی گردانیدم به نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص ».

بر اساس این بند، از سویی مؤلف از طریق یکی از دو استاد خود، کاشانی یا قیصری مجاز به شرح کتاب شده و ازسوی دیگر، پس از سال ۷۳۹ ق مسودّه و مبیضّه آن را به انجام رسانیده است.

شیرازی پس از دیباچه ، گویی به تبع استاد خود، قیصری چند برگی را به بیان مسايل کلّی عرفان نظری، از شناخت وجود تا انسان کامل اختصاص داده است، و سپس به رسم شرحهای استادان خود به شرح بند بند عبارات کتاب فصوص الحکم ابن عربی تا پایان آن ، پرداخته است.

شیرازی در پایان شرح خود، تاریخ فرجام آن را در دو بیتی چنین نگاشته است:

محرّم بد زسال جیم و میم آنگاه به ذال اندر

که توفیقم رفیق آمد رسانیدم به پایانی

کتابی کو بظاهر بحر و باطن در همی ماند

چنین گوهر نیابد کس به عمر خود به هر کانی

که براساس حساب جمل عدد ۷۴۳ ق مستخرج است.

در این شرح چند ویژگی اساسی به چشم می خورد:

۱- وی در شرح خود افزون بر دو شرح کاشانی و قیصری از سه مأخذ دیگر نيز استفاده نموده است:

الف) شرح مؤیّد الدین جندی. « شیخ مؤید الدین – رحمه الله- درشرح خویش... »؛ « شیخ مؤید الدین می گوید...».

ب) حاشیة عفیف الدین تلمسانی، « شیخ عفیف الدین تلمسانی قدّس سرّه در حاشیۀ خویش بر این کتاب نوشته است».

ج) شارحی غیر معلوم. شیرازی درچند مورد بدون ذکر نام وی آورده است؛ شارحی از شارحان در تحقیق معنی این سخن ...گفته است»؛ «شارحی گفته است...».

از این رو می توان، به قطع اذعان داشت که شرح شیرازی در بردارنده تمام مزایای شروح پیش از خود است و به گونه ای جامع شروح فصوص است.

۲- مؤلّف افزون بر شرح محتوای کتاب، دقّت در خور توجّهی به حلّ ادبی عبارات دشوار فصوص الحکم داشته است.

۳- وی در طی شرح خود به اختلاف نسخ موجود در فصوص الحکم - که به گونه ای موجب تغییر معنی می شده- نظر داشته است.




تحریرهای نصوص الخصوص:

قدیمیترین نسخة بر جای مانده از شرح شیرازی، نسخۀ مورخ سه شنبه ،چهاردهم شوال ۷۴۶؛ به خط نسخ ابوالحسن علی عمویه شیرازی است که قاعدةً با توجه به تاریخ اِنهای شرح شیرازی در محرّم ۷۴۳ق، این تحریر به احتمال بسیار زیاد از روی خطّ مؤلّف انجام پذیرفته است؛ حال اگر این نسخه به عنوان نسخۀ اصلی شرح فصوص شیرازی پذیرفته شود، دو تحریر دگرسان از این اثر یافت می گردد:

الف) نسخه های مورّخ سده یازدهم ؛ این نسخه ها به طور تقریباً بنیادینی خوشخوان گردیده، و گویی به سودای تدریس خانقاهی ، عبارات آن سلیس شده است.

ب) شرح فصوص منسوب به خواجه پارسا؛ که بنا بر تحقیقات نسخه شناسی از آنِ میر سید علی همدانی و دقیقاً تلخیص شرح شیرازی است که گاه عین عبارات شیرازی در آن درج شده و گاه عبارات آن تلخیص شده است.

افزون بر آنچه که از آثار شیرازی می شناسیم بر طبق دیباچه کتاب نصوص الخصوص كه گفته است: « واجب دانستم که این کتاب را مقدمه ای مبسوط مشتمل براصول و فروع بنویسم، اما آن را با این ترجمه و شرح جمع نگردانم»، شیرازی سودای تحریر نگاشته ای را در بیان کلیات عرفان نظری داشته، که تا حال تحریر معلوم نیست آن را به انجام برده است، یا نه.

افزون بر آثار منثور، اشعاری چند از عارف شیرازی بر جای مانده ، همچون:

بر ظاهر است نقشم

در باطن است عرشم

آن هر دو من ببخشم

در وقت حاتم عشق



افزون بر آنچه گفته شد، نکات زیر با توجه به مطالعات عصری و خارجی، دربارۀ وی قابل باز شناسی است.

۱- بر سنگ مزار رکن الدین شیرازی آمده است:

«الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون، هذا قبر حجّة الاُولیاء والعارفین، قطب الاوتاد و الوالهین، برهان الاتقیاء و الصّالحین، قدوةالعشّاق و الذاکرین، کهف الموحّدین والمحققّین، السالک [لمسالک]الائمّة المعصومین، والعارف بالحقایق الرّبانیه، الواقف بالدقایق الملکوتیة، الطائر بفضاء اللاهوتیّة، مهبط الانوار و مخزن الاسرار و نفحة العطار و مقام الشطّار و محل الاستغفار، رکن الشریعة و الطریقة و الحقیقة و الزمان، بابارکن الدین مسعود بن عبدالله بیضاوی، و قد توفّی یوم الأحد السادس و العشرین من شهر ربیع الاوّل سنة تسع و ستیّن و سبعمائة»

بنابر این عبارت، نکات ذیل مستفاد است:

الف) بر خلاف ضبط نام رکن الدین شیرازی، در برخی از کتابهای تراجم، نام « بابا » در آغازنام وی به چشم می خورد که نشان دهنده مقام در خور توجّه عرفانی اوست، و بنابر جستار نگارنده، اشاره به قدرت ملکوتی وی درشاگردان، و مقام ارشاد او دارد.

ب) قید « مسالک الائمة المعصومین »، نشان دهنده، مقام علوی اوست، که دقیقاً این قیدباتحلیل عرفانی اصطلاح «بابا» همخوان است. لذا، پاره ای از عبارات غیر شیعیانه در آثارش را باید حمل بر مقتضیات عصری وی نمود.

ج) مزار وی محلِ اقامتِ، اهل معرفت، به ویژه طایفه شُطّار بوده است . جالب توجّه آن است که هیچ اطلاع در خور توجّهی از بقایای طریقت شُطّار در عصر صفویه به چشم نمی-خورد و این قید علی القاعده اشارت به دوران قبل از سلطنت صفویان است.

د) دقیقترین سند برای تاریخ وفات وی، یعنی روز یک شنبه ۲۶ ربیع الاول، سال ۷۶۹ق همین سنگ نوشته است، که این تاریخ می تواند با تاریخ انجام شرح فصوص وی همخوان باشد . از این رو در مخدوش بودن گزارش برخی مورّخان در سال وفات وی در ۹۴۶ق و انتساب وی به استراباد جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند.

۲- اگر تعابیر شیرازی از استاد خود کاشانی به عنوان « شیخ » به معنی عرفانی تلقّی گردد- که این امر با توجه به سیاق عبارتهای مکرّر وی تأئید می شود- نسب خرقۀ وی به کاشانی و از طریق او به عبدالصمد نطنزی می رسد، و به روایت نایب صدر در طرائق الحقایق این انتساب از آنِ طریقت سهروردیه است.

البته، این مقام در خور توجّه است که اگر قید« شطار» در سنگ نوشته او مورد ملاحظه قرارگیرد ، به گونه ای انتساب وی به طریقت شطاریه، قوّت می گیرد، که این امر منافی انتساب یک سالک به دو طریقت در طول هم نيست.

۳- بنابر اسناد موجود از زندگی استاد وی کاشانی، این استاد تا حدود سال ۶۹۹ق در کاشان ، در سال ۷۱۷ق در بغداد و در سال ۷۳۱ق در ربع رشیدی شیرازی بوده است ؛ لذا شاید بهرۀ شیرازی از این استاد را بتوان در شیراز، مسقط الرأس وی، مسلّم دانست. حال با توجّه به تاریخ درگذشت شیرازی در ۷۶۹ق، شاید بتوان عمر وی را با توجه به سنّ آموزش، افزون بر ۸۵ سال انگاشت.

۴- استاد دیگر شیرازی، داوود قیصری، به قطع ساکن مناطق روم و مصر بوده است و بر اساس عبارت قیصری در آغاز شرح خود، مشعر بر اهدای اثر خود به غیاث الدین محمد، فرزند خواجه رشید فضل الله. وی حدود سالیان ۷۲۴ تا ۷۳۱ق در منطقه تبریز بوده است.

حال شاید بتوان گفت که عارف شیرازی چه بسا در همین ایام اقامت قیصری در تبریز از او بهره برده است.

نکته در خور توجه در این مقام آن است که درگذشت قیصری در سال۷۵۱ق دانسته شده (-زرکلی ، همان ) که این تاریخ به هیچ وجه ، با یاد قیصری به عنوان « قدس سرّه» و « رضوان الله» در شرح شیرازی که در۷۴۳ق انجام پذیرفته، همخوان نیست.

۵- متأسّفانه، تا حال تحریر هیچ اطلاع در خور توجّهی از نعمان خوارزمی به دست نیامده است، ولی اگر عنوان «خوارزمی» در نام وی به رسم سایر اعلام، مُشعر بر محلّ زندگی یا تولد وی در خوارزم باشد، و عدم یاد کرد او در تراجم صوفیان ایرانِ میانی، اساسی تلقّی گردد، می توان اذعان داشت که شیرازی در سال ۷۳۹ق در منطقه خوارزم به خدمت این استاد خود رسیده است.

مؤیّد این برداشت می تواند همان یادِکرد شیرازی از نعمان باشد: « در سرای برکت، حضور نوربخش نعمان الخوارزمی مشرّف گشتم». بنابر اسناد موجود « سرای» نام منطقه ای بزرگ و خوش آب و هوا در خوارزم، نزدیک رودخانه اتیل است.

بایسته ذکر است که با توجه به همعصر بودن نعمان خوارزمی با کاشانی و قیصری و از سویی تخصصّ وی دراندیشه های ابن عربی به گزارش شیرازی، قاعدةً بایستی خوارزمی از شاگردان مؤیدالدین جندی یا سعید الدین فرغانی، از عرفای هم منطقه خود باشد.


تکلمه :

مزار این عارف برجسته، همچنان که از سنگ نوشته وی هم هویداست، از دیر باز تا کنون مورد توجّه بسیاری از اندیشه وران شیعی بوده است، که از این میان داستان کرامت آمیز مزار وی در مورد شیخ بهایی و ارادت محمّد تقی مجلسی و ملا حسن نائینی آرندی و سيّد عبدالکریم کشمیری در خور توجّه است.

۶- در ذیل شرح احوال بزرگ عارف زمان سدۀ هشتم و نهم ، شاه نعمت الله ولی کرمانی ( ۷۳۱-۸۳۴ق)، به نام رکن الدین شیرازی ، برمی خوریم(فرزام، تحقیق در احوال و آثار شاه نعمت الله ولی ) که با توجّه به تاریخ درگذشت شیرازی در ۷۶۹ق این نقل قوّت می یابد، و با احتساب سال تولد کرمانی و سنین آموزشی، شاه کرمانی در حدود سال ۷۵۰ق به بعد، بایستی محضر رکن الدین شیرازی را دریافته باشد. و گویی ثمره این شاگردی، انتقال معارف کاشانی از طریق شیرازی به کرمانی است، که در آثار وی همچون ترجمۀ اصطلاحات صوفیه کرمانی منعکس است.

۷- در نفحات الانس جامی، نام عارفی به عنوان رکن الدین شیرازی از بزرگان سهروردیه آمده است :« شیخ عبد الله بلیانی ... وی خرقه از پدر خود دارد ... و وی از شیخ اصیل الدین شیرازی و وی از شیخ رکن الدین شیرازی...».

با توجه بدین نقل، این شخص نبایستی بابارکن الدین شیرازی باشد؛ زیرا که در شرح شیرازی به دنبال نقل غزلی از بلیانی بدین نکته اشاره شده كه، برخی بر وی خرده گرفته اند، که شیرازی از آن پاسخ گفته است: « بر زبان شیخ المشایخ امین الدین علی بلیانی سلّمه الله در غزلی که گفته بود چنین رفته .... بعضی از عزیزان در شیراز زبان طعن بر آن عارف گشاده بودند. این ضعیف، سخن شیخ مستحضر بودم، جواب ایشان از آنجا گفته شد» و این عبارت مشعر بر معاصرت وی با بلیانی است، نه شاگردی وی. لذا باید اذعان داشت که تقریباًدر یک سده، دورکن الدین شیرازی وجود داشته اند.





تکمله:

مقبره بابارکن الدین شیرازی، یکی از قدیمترین آرامگاه های مغولی موجود در اصفهان است، که چندین بار مرّمت شده است. بنابر کتیبه موجود در مدخل بقعه به خطِ ثلث محمد صالح اصفهانی مولوی، به اهتمام شاه عباس اول بخشی از آن مرمت شده و بر اساس کتیبه چله خانۀ آن در سال ۱۱۱۲ق در زمان شاه سلطان حسین صفوی تعمیری بنیادین در آن انجام پذیرفته است. بنا به سنگ نوشته دیوار غربی مَدخل بقعه، در سال ۱۲۰۰ق توسط میرزا محمد نصیر بایزیدی بسطامی تعمیر شده است و گویی پس از این تاریخ نیز چندین بار مرّمت شده است.

بر این مقبره زیبا، گنبد هرمی فیروزگوني با دوازده ترک بر روی پنج پایه، به عدد ماه های سال یا عدد ائمه دوازده گانه وجود دارد که در نوع خود اثر هنری بس زیبا و در خور توجّهی را فراهم آورده است.
شهرهای نزدیک:
  32°37'28"N   51°40'52"E :مختصات

نظرات

  • و من خود به شخص کرامتي از ايشان ديدم !!! 1386
  •  11 کیلومتر
  •  22 کیلومتر
  •  34 کیلومتر
  •  36 کیلومتر
  •  36 کیلومتر
  •  39 کیلومتر
  •  40 کیلومتر
  •  65 کیلومتر
  •  89 کیلومتر
  •  159 کیلومتر
این عنوان آخرین بار تغییر یافته در 10 سال پیش