نیشابور (منطقه 2)
Iran /
Khorasan /
Neyshabur /
منطقه 2
World
/ Iran
/ Khorasan
/ Neyshabur
, 3 کیلومتر از مرکز (نيشابور)
جهان / ایران / استان خراسان رضوی
شهر پایتخت ایالت / استان / منطقه
اضافه کردن رده
نگاهي کوتاه به شهرستان نيشابور
نيشابور، بزرگترين مركز دانش اسلامي و گاهواره ارجمندترين سخنوران و دانشمندان ايران بوده و پساز بلخ، مرو و هرات، چهارمين شهر خراسان باستاني بهشمار رفته است. مهمترين صنايع دستي مردم نيشابور قالي بافي، فيروزه تراشي، سفال سازي، سبد بافي، و…. است. بيش تر مردم نيشابور از نژاد پيشين ايراني و از تيره هاي پارسي هستند كه در گذشته هاي بسيار دور در اين سرزمين مستقر شده اند. نيشابوري ها به زبان فارسي و لهجه محلي نيشابوري سخن مي گويند. دانشمندان علم و ادبي، چون خيام و عطار نيشابوري، بر اين خاك باليده اند. مردم نيشابور مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند. شماري از پيروان اسماعيليه در روستاهاي نيشابور، به ويژه ديزباد سكونت دارند. نيشابوري ها مردمي متدين، زحمت كش و پاك انديش اند. سعي دارند از اخلاق ناپسند، كينه و دشمني به دور باشند و به آب و خاك و مردم سرزمين خود علاقهمندند. نيشابور زادگاه گروهي از دانشوران و مردان نامدار تاريخ ايران از دوره هاي بسيار كهن است. در مكان كنوني نيشابور شهري به نام «ريوند» نام وجود داشته است كه در نبردي سهمگين ميان ايرانيان و تورانيان در زمان هخامنشيان و اشكانيان با خاك يكسان ميشود و شهرستان نيشابور توسط شاپور پسراردشير بنا ميشود.پس از اسلام ، شهر نيشابور ، به عنوان تاي ايراني بغداد در برابر آن آراسته مي شود. ايرانيان چند هزار سال پيش از پيدايي يونان در شهرسازي خود به رديف ديوارهاي راست و كوچه و توالي خانه ها در امتداد معين دست يافتند كه باز خيلي زودتر از غربيان، آنانرا به ساختن شهرهاي شطرنجي راهنمايي كرده است. همه ايرانيان باتازيان جغرافي نويس نيز اين را يادآور شدهاند كه صورت شطرنجي نشاپود پديدهاي ايراني است، اما برخي از پيروان يونان اين را نيز پديده اي يوناني ميدانند كه اسكندر با خويش به ايران آورد كه استناد علمي ندارد.
صنايع دستي شهرستان نيشابور، مشتمل بر فرش بافي، پارچه بافي، فيروزه تراشي ،سفال سازي و سبد بافي است. از روزگاران كهن فرش بافي در استان خراسان به ويژه نيشابور رايج بوده است. بافت فرش به 2 گونه است بافت فارسي و بافت تركي. نقشه هايي كه در اين شهرستان رايج است لچك ترنج ساده، افشان شاه عباسي، لچك ترنج پر، بته جقه اي، گل فرسنگ، اردبيلي، يا شيخ صفي،اسليمي، درختي و نكارگاه، پشتي بافي نيز بين قالي بافان رايج است.فيروزه تراش يا شناخت گونه هاي فيروزه از هنرهاي مهم و باارزش در شهرستان نيشابور است. تراش فيروزه به گونههاي پيكاني، مسطح از جمله تراشهايياستكه علاقهمندان زيادي دارد. بازار مصرف اين هنر علاوه بر درون استان و شهرستان نيشابور از جايگاه ويژهاي برخوردار است.در برخي نقاط اين شهرستان كارگاههاي پارچه بافي سنتي كه به تهيه كرباس، چادرشب، و ملحفه مشغول هستند. كرباس هاي سفيد و ظريف بافته ميشود كه علاوه بر پيراهن و زير شلواري در تهيه سفره، شمد، حوله، قطيفه نيز از آن استفاده مي كنند.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
نام اين شهر در اوستا «رئونت» آمده و به معني دارنده شكوه و جلال است. اين واژه در گذر زمان و دگرگوني زبان اوستايي به پهلوي به «راياومند» تبديل شد. در نبشته هاي پهلوي، اين واژه به عنوان صفتي براي خداوند آمده است و در سر آغاز بيش تر نامه هاي پهلوي به چشم مي خورد. از اين رو مي توان دريافت كه آن شهر باستاني تا چه پايه نزد ايرانيان ارجمند بوده است، كه با چنين صفتي از آن ياد مي كنند. هم اكنون نيز بخش باختري نيشابور تا مرز سبزوار «ريوند» نام دارد و در دوران اسلامي نيز بزرگاني از آن برخاسته اند، كه در آثار اسلامي، از آن ياد شده است. اين نام، در شاهنامه به گونه «ريونيز» به عنوان محلي که در يكي از نبردهاي ميان ايرانيان و تورانيان ويران گشته، آمده است. بر اساس متن کهن «نامه شهرستان هاي ايران» اين شهر در زمان شاپور اردشير ساساني دوباره ساخته شده است. در اين نامه از نيشابور به نام «نيوشاپوهر» ياد شده است. از سويي در همين دوره پارتيان ساکن خراسان، که از چيره گي اردشير خشنود نبودند، با ماندن نام پسر اردشير بر شهرستان هم راي نبوده و بدين روي صفت «ابرشهر» (به معني شهر برين) را بر آن نهادند و در پاره اي از نبشته هاي پهلوي، اين نام به گونه «اپر شتر» آمده است. اين نام به گونه اي همان نام پيشين را، كه به معني «دارنده شكوه بود» به ياد مي آورد. در نوشته هاي پس از اسلام نيز پيش از آن كه نام «نيشابور» آيد، «ابر شهر» آمده و برخي از نويسنده گان اين زمان نيز در معني آن بلندي زمين را دليل دانسته اند.
نيشابور در روزگار پادشاهي يزدگرد دوم (438- 457 م) از لحاظ اهميت در شمار شهرهايي چون مرو و سمرقند در دروه هاي بعدي بوده است. پيدا شدن سكه هاي ساساني در ويرانه هاي گوناگون نيشابور، خود نشان دهنده اهميت اين شهر در آن دوران است. نيشابور در سال 31 هـ . ق، در روزگار عثمان گشوده شد. شش سال بعد، در زمان خلافت حضرت علي(ع) گروهي از ايرانيان زرتشتي نيشابور شورش كردند، ولي اين مخالفت زود گذر و ناپايدار بود. نخستين امير ايراني كه در نيشابور پس از اسلام تخت نهاد، ابومسلم مروزي سپهبد جوانمرد ايراني بود، كه در سال 131 هـ . ق، به ياري سپاه خراسان بني اميه را پس از يك سده ستم، از پهنه زمين بزدود. پس از او سنباد گبر نيشابوري به خونخواهي ابومسلم، از نيشابور برخاست و چند سال با سپاهيان بني عباس جنگيد و سال ها (تا 138 هـ . ق) خاور ايران را از دستبرد عباسيان ايمن داشت.
طاهريان از سال 206 هـ . ق، نام مامون را از خطبه هاي نماز انداختند و نيشابور را پايتخت خود كردند. يعقوب ليث صفاري در سال 259 هـ . ق، بازمانده طاهريان را در نيشابور شكست داد و چندي نيز در نيشابور زيست. پس از شكست عمروليث از امير اسماعيل ساماني در سال 287 هـ . ق، بخارا پايتخت خراسان شد و همواره از سوي ايشان اميري بر نيشابور فرمان مي راند.
سلجوقيان هر از گاهي نيشابور را پايتخت خود قرار داده اند. در اين بين آلب ارسلان، ملكشاه و سنجر بيش تر در اين شهر به سر برده اند. در هجوم غزنويان به سال 549 هـ . ق، به علت پايداري مردم که به فرمان پيشواي مذهبي خويش امام محمد يحيي عمل کردند، شهر را به آتش كشيدند، كتابخانه ها را چپاول كردند و كتاب ها را سوزاندند. در حمله مغول (618 هـ . ق)، به فرمان تولي – پسر چنگيز – به علت کشته شدن داماد چنگيز به تير نيشابوريان، مردم و حتي سگ و گربه هاي شهر را كشتند. پس از يورش تولي خان و با خاك يكسان شدن شادياخ، شهر جديد نيشابور، در شمال شادياخ و شايد در روي ويرانه هاي نيشابور پيشين پي افكنده شد. 59 سال بعد شهر جديد نيز در زلزله اي که خرابي هايش از خرابي هاي لشگريان چنگيزي كمتر نبود به طور تمام ويران گشت. در 695 هـ . ق، با ورود غازان خان به خاك خراسان، فصل نويني در پيشينه اين شهر آغاز شد. اين بار باز در همان محل يا پيرامون ويرانه هاي نيشابور باستاني، شهر جديدي بنياد نهاده شد، كه مي توان آن را نيشابور جديد نام نهاد. در اواخر حكومت ايلخانان مغول در ايران، نيشابور جزو قلمرو سربداران سبزواري شد و در سال 782 هـ . ق نظر به اين كه خواجه علي مويد، آخرين فرمانرواي سربداران، اطاعت تيمور لنگ را گردن نهاد، نيشابور از خرابي هاي تيمور رهايي يافت.
با پيشرفت روز افزون مشهد از لحاظ مهمترين شهر زيارتي شيعيان در دوران صفوي، نه تنها نيشابور كمتر مورد توجه بود، بلكه همانند هرات و مشهد در خطر يورش اوزبكان و تركمانان و سرانجام افغانان بود. نخستين يورش افغان ها در پايان پادشاهي شاه سلطان حسين، سبب خرابي استحكامات و پاره اي از ساختمان هاي نيشابور شد. در 1160 هـ . ق، به دنبال كشته شدن نادر شاه افشار، يكي از سردارانش به نام احمد خان ابدالي، كه بعدها به احمد شاه دراني سرشناس شد، پس از چند بار نبرد، نيشابور را گرفت و خرابي هاي بسيار به بار آورد. وي عباسقلي خان بيات را به حكومت آن جا منصوب گردانيد، عباسقلي خان در نيشابور با دلسوزي و مردم نوازي گروهي از رنجبران و كشاورزان فراري شهر را تشويق به بازگشت كرد و به ساختن ديوار شهر و بازسازي پاره اي از خرابي ها همت گماشت. با اين حال نيشابور اهميت پيشين خود را پيدا نكرد تا آن كه در سده 13 هـ . ق، به دست قاجاريان افتاد.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان نيشابور، با پهنه اي حدود 9308 كيلومتر مربع، در شمال خراسان رضوي،از نظر جغرافيايي در 36 درجه و 12 دقيقه پهناي شمالي و 58 درجه و 48 دقيقه درازاي خاوري و بلندي 1193 متر از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان هاي چناران و قوچان، از باختر به شهرستان سبزوار، از خاور به شهرستان هاي مشهد و چناران و از جنوب به شهرستان هاي تربت حيدريه و كاشمر محدود است. آب و هوا در دامنه ها معتدل و در نواحي پست، اندكاندك بر گرما و خشكي هوا افزوده مي شود. شهرستان نيشابور پوشش گياهي گوناگوني را داراست. در بخش كوهپايه اي، گياهاني مانند ريواس، كماي و دانه شور و در بخش دشتي تاغ، گز و جنگل هاي دست ساز براي تثبيت شن هاي روان وجود دارد. در سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت شهرستان نيشابور 412904 نفر برآورد شده كه از اين تعداد 158847 نفر در مركز اين شهرستان زندگي ميكردند.
نيشابور، بزرگترين مركز دانش اسلامي و گاهواره ارجمندترين سخنوران و دانشمندان ايران بوده و پساز بلخ، مرو و هرات، چهارمين شهر خراسان باستاني بهشمار رفته است. مهمترين صنايع دستي مردم نيشابور قالي بافي، فيروزه تراشي، سفال سازي، سبد بافي، و…. است. بيش تر مردم نيشابور از نژاد پيشين ايراني و از تيره هاي پارسي هستند كه در گذشته هاي بسيار دور در اين سرزمين مستقر شده اند. نيشابوري ها به زبان فارسي و لهجه محلي نيشابوري سخن مي گويند. دانشمندان علم و ادبي، چون خيام و عطار نيشابوري، بر اين خاك باليده اند. مردم نيشابور مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند. شماري از پيروان اسماعيليه در روستاهاي نيشابور، به ويژه ديزباد سكونت دارند. نيشابوري ها مردمي متدين، زحمت كش و پاك انديش اند. سعي دارند از اخلاق ناپسند، كينه و دشمني به دور باشند و به آب و خاك و مردم سرزمين خود علاقهمندند. نيشابور زادگاه گروهي از دانشوران و مردان نامدار تاريخ ايران از دوره هاي بسيار كهن است. در مكان كنوني نيشابور شهري به نام «ريوند» نام وجود داشته است كه در نبردي سهمگين ميان ايرانيان و تورانيان در زمان هخامنشيان و اشكانيان با خاك يكسان ميشود و شهرستان نيشابور توسط شاپور پسراردشير بنا ميشود.پس از اسلام ، شهر نيشابور ، به عنوان تاي ايراني بغداد در برابر آن آراسته مي شود. ايرانيان چند هزار سال پيش از پيدايي يونان در شهرسازي خود به رديف ديوارهاي راست و كوچه و توالي خانه ها در امتداد معين دست يافتند كه باز خيلي زودتر از غربيان، آنانرا به ساختن شهرهاي شطرنجي راهنمايي كرده است. همه ايرانيان باتازيان جغرافي نويس نيز اين را يادآور شدهاند كه صورت شطرنجي نشاپود پديدهاي ايراني است، اما برخي از پيروان يونان اين را نيز پديده اي يوناني ميدانند كه اسكندر با خويش به ايران آورد كه استناد علمي ندارد.
صنايع دستي شهرستان نيشابور، مشتمل بر فرش بافي، پارچه بافي، فيروزه تراشي ،سفال سازي و سبد بافي است. از روزگاران كهن فرش بافي در استان خراسان به ويژه نيشابور رايج بوده است. بافت فرش به 2 گونه است بافت فارسي و بافت تركي. نقشه هايي كه در اين شهرستان رايج است لچك ترنج ساده، افشان شاه عباسي، لچك ترنج پر، بته جقه اي، گل فرسنگ، اردبيلي، يا شيخ صفي،اسليمي، درختي و نكارگاه، پشتي بافي نيز بين قالي بافان رايج است.فيروزه تراش يا شناخت گونه هاي فيروزه از هنرهاي مهم و باارزش در شهرستان نيشابور است. تراش فيروزه به گونههاي پيكاني، مسطح از جمله تراشهايياستكه علاقهمندان زيادي دارد. بازار مصرف اين هنر علاوه بر درون استان و شهرستان نيشابور از جايگاه ويژهاي برخوردار است.در برخي نقاط اين شهرستان كارگاههاي پارچه بافي سنتي كه به تهيه كرباس، چادرشب، و ملحفه مشغول هستند. كرباس هاي سفيد و ظريف بافته ميشود كه علاوه بر پيراهن و زير شلواري در تهيه سفره، شمد، حوله، قطيفه نيز از آن استفاده مي كنند.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
نام اين شهر در اوستا «رئونت» آمده و به معني دارنده شكوه و جلال است. اين واژه در گذر زمان و دگرگوني زبان اوستايي به پهلوي به «راياومند» تبديل شد. در نبشته هاي پهلوي، اين واژه به عنوان صفتي براي خداوند آمده است و در سر آغاز بيش تر نامه هاي پهلوي به چشم مي خورد. از اين رو مي توان دريافت كه آن شهر باستاني تا چه پايه نزد ايرانيان ارجمند بوده است، كه با چنين صفتي از آن ياد مي كنند. هم اكنون نيز بخش باختري نيشابور تا مرز سبزوار «ريوند» نام دارد و در دوران اسلامي نيز بزرگاني از آن برخاسته اند، كه در آثار اسلامي، از آن ياد شده است. اين نام، در شاهنامه به گونه «ريونيز» به عنوان محلي که در يكي از نبردهاي ميان ايرانيان و تورانيان ويران گشته، آمده است. بر اساس متن کهن «نامه شهرستان هاي ايران» اين شهر در زمان شاپور اردشير ساساني دوباره ساخته شده است. در اين نامه از نيشابور به نام «نيوشاپوهر» ياد شده است. از سويي در همين دوره پارتيان ساکن خراسان، که از چيره گي اردشير خشنود نبودند، با ماندن نام پسر اردشير بر شهرستان هم راي نبوده و بدين روي صفت «ابرشهر» (به معني شهر برين) را بر آن نهادند و در پاره اي از نبشته هاي پهلوي، اين نام به گونه «اپر شتر» آمده است. اين نام به گونه اي همان نام پيشين را، كه به معني «دارنده شكوه بود» به ياد مي آورد. در نوشته هاي پس از اسلام نيز پيش از آن كه نام «نيشابور» آيد، «ابر شهر» آمده و برخي از نويسنده گان اين زمان نيز در معني آن بلندي زمين را دليل دانسته اند.
نيشابور در روزگار پادشاهي يزدگرد دوم (438- 457 م) از لحاظ اهميت در شمار شهرهايي چون مرو و سمرقند در دروه هاي بعدي بوده است. پيدا شدن سكه هاي ساساني در ويرانه هاي گوناگون نيشابور، خود نشان دهنده اهميت اين شهر در آن دوران است. نيشابور در سال 31 هـ . ق، در روزگار عثمان گشوده شد. شش سال بعد، در زمان خلافت حضرت علي(ع) گروهي از ايرانيان زرتشتي نيشابور شورش كردند، ولي اين مخالفت زود گذر و ناپايدار بود. نخستين امير ايراني كه در نيشابور پس از اسلام تخت نهاد، ابومسلم مروزي سپهبد جوانمرد ايراني بود، كه در سال 131 هـ . ق، به ياري سپاه خراسان بني اميه را پس از يك سده ستم، از پهنه زمين بزدود. پس از او سنباد گبر نيشابوري به خونخواهي ابومسلم، از نيشابور برخاست و چند سال با سپاهيان بني عباس جنگيد و سال ها (تا 138 هـ . ق) خاور ايران را از دستبرد عباسيان ايمن داشت.
طاهريان از سال 206 هـ . ق، نام مامون را از خطبه هاي نماز انداختند و نيشابور را پايتخت خود كردند. يعقوب ليث صفاري در سال 259 هـ . ق، بازمانده طاهريان را در نيشابور شكست داد و چندي نيز در نيشابور زيست. پس از شكست عمروليث از امير اسماعيل ساماني در سال 287 هـ . ق، بخارا پايتخت خراسان شد و همواره از سوي ايشان اميري بر نيشابور فرمان مي راند.
سلجوقيان هر از گاهي نيشابور را پايتخت خود قرار داده اند. در اين بين آلب ارسلان، ملكشاه و سنجر بيش تر در اين شهر به سر برده اند. در هجوم غزنويان به سال 549 هـ . ق، به علت پايداري مردم که به فرمان پيشواي مذهبي خويش امام محمد يحيي عمل کردند، شهر را به آتش كشيدند، كتابخانه ها را چپاول كردند و كتاب ها را سوزاندند. در حمله مغول (618 هـ . ق)، به فرمان تولي – پسر چنگيز – به علت کشته شدن داماد چنگيز به تير نيشابوريان، مردم و حتي سگ و گربه هاي شهر را كشتند. پس از يورش تولي خان و با خاك يكسان شدن شادياخ، شهر جديد نيشابور، در شمال شادياخ و شايد در روي ويرانه هاي نيشابور پيشين پي افكنده شد. 59 سال بعد شهر جديد نيز در زلزله اي که خرابي هايش از خرابي هاي لشگريان چنگيزي كمتر نبود به طور تمام ويران گشت. در 695 هـ . ق، با ورود غازان خان به خاك خراسان، فصل نويني در پيشينه اين شهر آغاز شد. اين بار باز در همان محل يا پيرامون ويرانه هاي نيشابور باستاني، شهر جديدي بنياد نهاده شد، كه مي توان آن را نيشابور جديد نام نهاد. در اواخر حكومت ايلخانان مغول در ايران، نيشابور جزو قلمرو سربداران سبزواري شد و در سال 782 هـ . ق نظر به اين كه خواجه علي مويد، آخرين فرمانرواي سربداران، اطاعت تيمور لنگ را گردن نهاد، نيشابور از خرابي هاي تيمور رهايي يافت.
با پيشرفت روز افزون مشهد از لحاظ مهمترين شهر زيارتي شيعيان در دوران صفوي، نه تنها نيشابور كمتر مورد توجه بود، بلكه همانند هرات و مشهد در خطر يورش اوزبكان و تركمانان و سرانجام افغانان بود. نخستين يورش افغان ها در پايان پادشاهي شاه سلطان حسين، سبب خرابي استحكامات و پاره اي از ساختمان هاي نيشابور شد. در 1160 هـ . ق، به دنبال كشته شدن نادر شاه افشار، يكي از سردارانش به نام احمد خان ابدالي، كه بعدها به احمد شاه دراني سرشناس شد، پس از چند بار نبرد، نيشابور را گرفت و خرابي هاي بسيار به بار آورد. وي عباسقلي خان بيات را به حكومت آن جا منصوب گردانيد، عباسقلي خان در نيشابور با دلسوزي و مردم نوازي گروهي از رنجبران و كشاورزان فراري شهر را تشويق به بازگشت كرد و به ساختن ديوار شهر و بازسازي پاره اي از خرابي ها همت گماشت. با اين حال نيشابور اهميت پيشين خود را پيدا نكرد تا آن كه در سده 13 هـ . ق، به دست قاجاريان افتاد.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان نيشابور، با پهنه اي حدود 9308 كيلومتر مربع، در شمال خراسان رضوي،از نظر جغرافيايي در 36 درجه و 12 دقيقه پهناي شمالي و 58 درجه و 48 دقيقه درازاي خاوري و بلندي 1193 متر از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان هاي چناران و قوچان، از باختر به شهرستان سبزوار، از خاور به شهرستان هاي مشهد و چناران و از جنوب به شهرستان هاي تربت حيدريه و كاشمر محدود است. آب و هوا در دامنه ها معتدل و در نواحي پست، اندكاندك بر گرما و خشكي هوا افزوده مي شود. شهرستان نيشابور پوشش گياهي گوناگوني را داراست. در بخش كوهپايه اي، گياهاني مانند ريواس، كماي و دانه شور و در بخش دشتي تاغ، گز و جنگل هاي دست ساز براي تثبيت شن هاي روان وجود دارد. در سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت شهرستان نيشابور 412904 نفر برآورد شده كه از اين تعداد 158847 نفر در مركز اين شهرستان زندگي ميكردند.
مقالۀ ویکی پدیا: http://fa.wikipedia.org/wiki/نیشابور
شهرهای نزدیک:
36°13'43"N 58°47'37"E
:مختصات
- تهران 695 کیلومتر
- اصفهان 765 کیلومتر
- باکو 961 کیلومتر
- دبی 1265 کیلومتر
- اسلامآباد 1304 کیلومتر
- ابوظبی 1364 کیلومتر
- کراچی 1392 کیلومتر
- لاهور 1493 کیلومتر
- ریاض 1723 کیلومتر
- حیدرآباد دکن 2820 کیلومتر
- ورزشگاه بزرگ انقلاب 1.3 کیلومتر
- منطقه مسکوني دارايي 1.6 کیلومتر
- دانشگاه جامع نیشابور 2 کیلومتر
- دهنو 2.2 کیلومتر
- کلاغان 2.6 کیلومتر
- ناحيه صنعتي کريم آباد - Karim Abad Industrial Zone 3.4 کیلومتر
- Neyshabur rail station 3.9 کیلومتر
- دولت آباد 4.6 کیلومتر
- زمین های منظر 5.6 کیلومتر
- روستای لطف آباد 7.5 کیلومتر
نظرات