اردبیل

Iran / Ardabil /
 شهر, شهر پایتخت ایالت / استان / منطقه

اَردَبیل از شهرهای ایران و مرکز استان اردبیل در شمال غرب ایران و يكي از شهرهاي مشهور و قديمي آذربايجان است. این شهر همچنین مرکز شهرستان اردبیل است. اردبیل از شهرهای باستانی و تاریخی آذربايجان است. اردبيل تا سال 1372 هجري شمسي جزئي از استان آذربايجان شرقي به مركز تبريز بود كه در اين سال به صورت استان مستقل در آمد ؛ زبان مردم اردبيل تركي آذربايجاني مي باشد . ارای ارتفاع 1350 متر از سطح دريا و از سردترین شهرهای ایران است که جاذبه های طبیعی زیادی دارد ؛ شهر توريستي سرعين در 25 كيلومتري غرب اردبيل در پاي كوه " ساوالان " با چشمه هاي آبگرم خود سالانه ميلونها توريست از سراسر كشور و جهان به خود جلب مي كند . مقبره شيخ صفي الدين اردبيلي جد سلاطين صفوي و شاه اسماعيل صفوي اولين پادشاه صفوي در اين شهر قرار دارد و به منظور وجود حضرت شیخ صفی الدین اردبیل در دید جهانگردان خارجی که در زمان شاه عباس کبیر از اردبیل دیدن کرده اند این شهر را در زمره شهرهایی چون مشهد و کربلا و نجف و مکه مقایسه کرده اند و هنوز هم تقدس این شهر باقیست و مزار سه تن از پیامبران نیز در نزدیکی این شهر می باشد زرتشت نبی , حامد پیامبر و جمشید پیامبر از جمله اینان هستند
اردبیل به سبب کثرت آب های گرم و وجود باغات متعدد از دید جهانگردان خارجی هم ردیف ونیز شمرده شده اند
اردبیل به سبب وجود اولیا الله متعدد و مزار آن ها به دارالارشاد مزین شده از جمله آن ها پیر عبدالله , پیرزرگر,پیرشمس الدین,پیرعبدالملک,پیرمادر, عربشاه اردبیل,ابوسعید اردبیلی که 1200سال قبل از شاگردان قطب العارفین جنید بغدادی است و اسماعیل مجدالدین کاکلی اردبیلی که حضرت امیرالمومنین با فرستادن نامه از کوفه به اردبیل وی را بعنوان قاضی اردبیل معرفی کرد و بسیاری دیگر از عرفا , علما همچون ایت الله مفتی الشیعه و...که اکنون مزارش در جمعه مسجد می باشد به شهر مقدس ملقب شده است
مردم اردبیل کوه سبلان را مقدس می نامند هم به سبب اینکه مزار سه تن از انبیا در ان واقع گشته که اسامی آنها برده شد و هم اینکه این کوه را بسبب وجود چشمه های آب گرم بهشتی می نامند و گفته می شود حضرت سلیمان نبی به سبلان تشریف اورده و سنگی را شکافتند که اولین چشمه از آن جاری شد
اردبیل در طول تاریخ سه مرتبه با خاک یکسان شد و تمام اثار تاریخی آن از بین رفت اما با تشریف فرمایی شیخ صفی الدین به اردبیل مردم روستا ها به اردبیل آمده و آوارگان تجدید خانه و کاشانه کرده و شروع به ساختن اردبیل کردند , در دوران صفویه اردبیل در اوج خود قرار گرفت و توجهات فراوانی نسبت به اردبیل شد که این شهر بخشی از هویت خود را مدیون شیخ صفی است , گفته شده اردبیل در زمان هارون الرشید شهری بوده آباد و مرکز استان آذربایگان در کنار دهستان تبریز قرار داشته که زن هارون الرشید به عمران و آبادانی تبریز پرداخت
محلات باستانی اردبیل جمعه مسجد می باشد و جمعه مسجد , اوچدوکان , پیرعبدالملک و عالی قاپو از محلات با بافت تاریخی می باشند , محله ای که به شاه باغی معروف است و اکنون به محله مسکونی تبدیل شده زمانی باغ و عمارت پادشاهان صفوی و قبل از آنها در آن محله بوده و قلعه و ارگ اردبیل به نارین قلعه معروف بوده که اکنون سالم است ولی برای رونمایی مجدد ان باید خاک برداری زیادی در اطراف میدان قلعه قاباغی انجام داد
بنا به اسناد معتبر و کتب تاریخی معتبر اردبیل قدمتی بالای 9000سال دارد که بسیاری از انبیا , اولیا , اوصیا , عرفا وعلما , دانشمندان برتر جهان اسلام و... یا در این شهر متولد شده و زیسته اند یا اینکه در این تربت پاک به خاک سپرده شده اند و به همین علت آنرا شهر مقدس نامیده اند و قابل مقایسه با شهر های مهم جهان اسلام و شهرهای زیبای جهان برشمرده اند و کتبی هم بر این موضوع اشاره یا سعی در اثبات آن شده اند
شهرهای نزدیک:
  38°14'9"N   48°16'32"E :مختصات

نظرات

  • بسیار عالی است
  • سلام بر شهر برفی به راستی که اردبیل یکی از زیبا ترین شهر های دنیا است
  • yashasin ardabil o ardabillli.yashasin daei
  • . باسلام البته یک مقدار از تاریخ را بیان کرده اید تمام تاریخ نیست در بعضی جاها زیاده روی شدهاست در هر صورت اگر ما اردبیل را مرکز گسترش وتحکیم تشیع میدانیم ودوست داریم مانند اجداد گذشته خود موجب سر بلندی این مذهب به حق باشیم باید بدانیم که ایران اسلامی تبلور ونماینده تشیع وجهان اسلام می باشد واگر نارسییهایی نیز وجود دارد بعضا به خاطر خود ما است از ماست که برماست وقتی بعضی از هم زبانهای ما عقده حقارت دارند وسعی دارند خود را به شکل دیگران در بیاورند وبجز تقلید کور کورانه چیز دیگری بلد نیستن دیگر چرا مشکلات را گردن دیگران بیندازییم وبجای تحقیر وبی ادبی به هم ودیگران به خود بیاییم 1 تاریخ را دقیق بخوانییم 2مطالعات اسلامی خود را بالا ببرییم .3- به زبان مادری خود بنوییسیم وبخوانییم 4 مطالبات قانونی خود را با استناد به قوانیین به صورت قانونیی بخواهییم
  • سلام من اهل شیرازم ولی خیلی از اردبیل و مردم خونگرم این شهر خوشم میاد.در ضمن مردم اردبیل مردمی وطن پرست و باافتخارندواهل تجزیه طلبی ایران نیستند.به امید ایران متحد و پیشرفت این شهر زیبا
  • طبق گفته پیشینیان درسال های گدشته درنزدیکی اجاق(امام زاده فعلی)روستای سلطان اباد(سالتاوار)چشمه ی ابی وجود داشته در کنار چشمه یک سنگ مقدس به وزن درحدود یک تن بوده است. نوشته وتصویر اشکالی مربوط به هزاره دوم قبل از میلاد نیز روی سنگ بوده است.مردم روستای سلطان اباددرزمان های گذشته همه ساله در روزهای خاص برای نیایش الهه اب دریک کیلومتری جنوب روستا درکنار رودخانه بالخلو در منطقه ای به نام پندام (که هنوز هم به ان مکان پندام می گویند)جمع می شده اند.وپس از نذروقربانی ونیایش الهه اب مقداری ازاب رودخانه را درتشت ریخته باخود می اورده اندوبا اب چشمه نزدیک اجاق (امام زاده فعلی)مخلوط کرده وتشت را بر روی سنگ مقدس قرار داده وبقیه مراسم را در اجاق(امام زاده فعلی) انجام می داده اند.بعد از به حکومت رسیدن صفویان تشت گذاری رنگ وبوی مذهبی به خود گرفت وتشت گذاری از مسیری به مسیر دیگر بازگشت.به علت متروک ماندن مراسمات نیایش الهه اب ان سنگ مقدس نیزمهجور ماند.درگدشته اهالی روستا که می خواستند مسجد بسازند ان سنگ مقدس را به کمک ارابه ای که دو گاو نر می کشیدند اورده ودرپی مسجدقرار دادند.وان چشمه نیز خشک گردیده ومحل ان به علت تغییرات ساخت وسازها درصد ها سال اخیرفراموش گردیده است.بعداز ان الهه اب (به صورت صوری)در گذشت وان را از محل پندام به طرف محل قز قبری اوردند (دویصت متر به طرف شرق)دفن کردند.حالا مردم برای طلب باران وبعضی از حاجتها به محل قزقبری می روندومراسمات نذر وروضه خوانی رادر ان مکان را اجرا می کنند
  • درزمان قدیم مردم برای عبادت خداوند معابد ومکانهای مقدسی می ساختند ودرانجا به عبادت وراز ونیاز خداوند می پرداختند .معمولا معماران باستان از دانش ریاضی ونجوم وخصوصیات ژئوفیزیک زمین برخوردار بوده اند.معابد ومکانهای مقدس رابر روی نقطه ای از زمین که میدانهای انرژی زمین در انجا وجود داشت وهمراستا با ستارگان بود می ساختند.معمولا معابد را بصورت هرم می ساختند .هرم انرژی شفابخش زمین وتاثیرات ان را مهار وتقویت ومتمرکز ویک هوش خارق العاده ایجاد می کرد . وعبادت کنندگان در ان به هوشیاری والاتری دست می یافتند.وموجب رشد وسلامتی وطول عمر می شد علاوه بر ان مردم باستان می توانستند از این نیرو برای هدف دیگر جهان استفاده می کردند حتی با فرا زمینی ها نیز ارتبا ط برقرار می کردند
  • صندوق عهد... خداوند برای مادرموسی (ع) صندوقی فرستاد که موسی (ع) رادران گذاشت وبه دریا انداخت .واین صندوق نزد بنی اسرائیل بسیار محترم وباارزش بود وبدان تبرک می جستند.تا وقتی مرگ حضرت موسی (ع) فرارسید وان حضرت لوح های تورات را دران گذاشت....تاوقتی این صندوق دردست بنی اسرائیل بود از عزت وعظمت برخورداربودند.....بعضی می گویند این صندوق همان صندوقی بود که خداوند برای حضرت ادم (ع)فرستاد و صورتهای پیامبران دران بود.وفرزندان حضرت ادم (ع) یکی پس از دیگری ان را به ارث می بردند.تابدست بنی اسرائیل رسید وانان بوسیله ی ان بردشمنان غالب می شدند.دران صندوق ایت ونشانه ای از قدرت حق بود که دل ها به هنگام گرفتاری از ان ارامش می یافت.هنگام جنگ بنی اسرائیل این صندوق را پیشاپیش لشگر بنی اسرائیل حرکت می دادند ودیدن ان سبب ارامش واطمینان لشگریان بنی اسرائیل وپیروزی انان درجنگ می شد.....حالا این صندوق در جای پنهانی قرار دارد که هیچ کس از مکان ان باخبر نیست. می گویند این صندوق دراخرالزمان در دست شیعیان ومایه ی عزت و عظمت مسلمانان خواهد بود ...... چند سالی است که کشور اسرائیل تلاش گسترده ای را برای پیدا کردن ان صندوق اغاز کرده است تا عظمت و عزت دوران حضرت موسی (ع)رابه قوم یهود(بنی اسرائیل) برگرداند.کشوراسرائیل با حفاری زیر بیت المقدس وحفر تونل های متعدد به دنبال صندوق عهد است.علاوه بر حفاری در بیت المقدس با گمانه زنی های خود از کشور اتیوپی ومصر گرفته تا کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در به در دنبال نشانه هایی از صندوق مقدس است تا این صندوق به دست مسلمانان نیافتد .حتی در بعضی از کشورهای عرب اسلامی عوامل کشور اسرائیل به بهانه تعمیر یا توسعه ی مکان های مقدس دست به حفاری وکاوش تا به هرقیمتی شده این صندوق عهد را به دست اورند .اخیرا چند سالی است که جستجوی شان رادر کشور عربستان متمرکز کرده اند ولی موفق به پیدا کردن صندوق عهد (صندوق مقدس) نشده اند ونخواهند شد....کوهی سلطان اباد....فروردین1394
  • به نوشته کتب تاریخی, اردبیل از آبادترین شهرهای ایران بود و مرکز استان آذربایجان محسوب می شد(استان آذربایجان شامل آذربایجانشرقی و غربی ,زنجان,اردبیل, کشورآذربایجان امروزی,ارمنستان)بوده و خراج سالانه آنها بر عهده اردبیل بوده است و این موضوع به هزاره قبل بازمی گردد هنر و تمدن اردبیل تاجایی بوده که زبانزد ایرانیان بوده و ایران از غرب هند تا قسمت هایی از مصر و فلسطین امروزی بوده است و بناهای متعدد انرا به زیباترین شهر ایران تبدیل کرده بود اردبیل طول تاریخ 3مرتبه با خاک یکسان گردید , دومین مرتبه آن زمانی بود که یکخسرو (همان کسی که در شاهنامه اشاره شده)به اردبیل می آید و اردبیل را از چنگ شاه ناعادل در می آورد و خسارت های آن شاه را جبران می کند و بعوض بناهای فروریخته فراوان بناهای باشکوه دیگری احداث می کند همچنین بار سوم در جریان حمله مغول به اردبیل بوده که شهر را با خاک یکسان می کند و شبیه به گروه داعش امروزی دست به تخریب تمام شهر میزند اردبیل از زمان شیخ صفی جان دوباره می گیرد و مردم گریزان از اردبیل که به خرابه های اطراف از دست مغول پناه برده بودند به آبادانی اردبیل پرداخته و بعلت حضور شیخ صفی غیربومیان نیز به اردبیل مهاجرت میکنند و اردبیل مدیون شیخ صفی است پادشاهان صفوی نیز تا جایی که بوده اردبیل را آباد می کنند و متاسفانه امروزه ان آثار یکی پس از دیگری تخریب می گردند بجز بقعه شیخ صفی که مورد توجه عام و خاص می باشد و در یونسکو ثبت شده والا آنرا هم خراب می کردند همانطور که بالغ بر ده ها اثر صفویان در دهه های 60و70 خورشیدی تخریب گردیدند و اردبیل نیازمند تجدید چهارم می باشد
  • به نام خدا........علائم ونشانه های دفینه (گنج).......درزمان های گذشته درهمه جای جهان رسم بود که وقتی پادشاهان وبزرگان وسرداران وموبدان وراهبان ...می مردند.قسمتی از وسایل زندگی شان واشیای عتیقه را همراه انها درقبرشان دفن می کردند.وبعدا بااشکالی روی سنگ ها وصخره ها وکتاب های قدیمی محل ان را ثبت می کردند.ویا کاروانیان درزمان قدیم بعلت ناامن بودن جاده ها وترس از دزدیده شدن کالاهایشان توسط راهزنان انها رادرمحلی پنهان می کردند ومحیط را نشان گذاری می کردند.تاکالایشان ازشر راهزنان درامان باشد.واتفاق می افتاد که راهزنان کاروانیان را می کشتند وکالایشان راپیدا نمی کردند.یا سردارجنگی غنایمی که درجنگ تصاحب می نمود .غنایم وثروت باد اورده را درمحل مشخصی دفن می کرد وبرای ان علایم ونشانه هایی می گذاشت وبه جنگ اش ادامه می داد .اگردرجنگ کشته می شد .گنج درمحل دفن می ماند.....یا قریه وشهری که موردهجوم دشمنان قرارمی گرفت اکثرا وسایل شان را زیر زمین پنهان می نمودند.وبعد از نشانه گذاری محل را ترک می کردند.تااگربرگشتند به وسایل زندگی شان دسترسی داشته باشند .....وبرای نشان گذاری ازعلامتهای که درمحیط اطراف بود استفاده می کردند.مانند رودخانه ها وچشمه ها ونهرها وکوهها تپه ها و سنگ هاوصخره ها وغارها ....استفاده می کردند.وجهت طلوع وغروب خورشید وماه وجریان باد را در نظرمی گرفتند.وبرروی سنگها وصخره ها وکوهها ودرون غارها ....علامت ونشانه هایی می گذاشتند ویا اشکالی ترسیم می کردند.ودرنسخه های گنج این علامت راثبت می کردند.وبعد اکثرا محل گنج را تله گذاری وطلسم می کردند.که هرکسی نتواند به راحتی به ان گنج دست بیابد.مثلا اگر روی یک سنگی تصویر شتری را رسم کرده اند که پشت شتر صندوقچه هایی است بدانید که گنج در 10قدمی جایی است که شتر نگاهش به انجاست.ولی اکثر علایم ونشانه ها واشکال با گذشت صده وهزاران سال براثر گرما وسرما وباد وباران وبرف فرسایش یافته اند .که پیدا کردن ان دفینه ها خیلی دشوار است....مثلا یکی از نشانه ها که معمولا در دشت ها از ان استفاده می کنند دو گونه علف است که اکثرا در قبرستان ها می روید یکی علف سگ ودیگری نوعی خاراست.این علف ها طوری هستندکه هیچ حیوانی ان را نمی خورد وان علف ها در برابرخشکی مقاوم وبا اب وهوای محیط سازگار است.وسال های زیادی به رشدشان ادامه می دهند.معمولا یکی از جهت های گنج را با کاشت ان علف نشانه گذاری می کنند.وجهت های دیگر را با رودخانه یا چشمه و تپه وسنگ علامت گذاری می کنند.البته نشانه گذاری بسته به شرایط محیط داشته ولی اکثر علامت گذاری شبیه هم اند..... مثلا چند سال دها سال پیش در روستای سلطان اباد (سالتاوار)جایی را کنده وگنجی برده بودند.اگر به محیط کنده شده دقیقا نگاه می کردی علایم نشانه گذاری درهزاران سال قبل به وضوح نمایان بود .جهت جنوب رودخانه بود شمال علف خار مشرق علف سگ ومغرب هم تپه بود.......ده ها سال پیش ازاین علامات دراطراف روستای سلطان اباد(سالتاوار)هم بود ولی باگذشت زمان وبا تغییرات ودگرگونی که در محیط صورت گرفت .این علایم ونشانه ها تقریبا از بین رفتند.زیرا خداوند متعال جهان را طوری خلق کرده است که همه چیز در ان درحال تغییر ودگرگونی است.چند سال پیش علائمی در روی سنگی درروستای سلطان اباد(سالتاوار) اشکالی ترسیم کرده بودندکه ان اشکال حکایت از گنجی دربافت قدیم روستا میکند.که متاسفانه با مرور زمان ان محل دچار دگرگونی شده وباساخت وساز جدیددران محل علامت ها ونشانه ها از بین رفته اند.علامت روی سنگ چشمه را نشان می داد(ان چشمه حال خشک شده وبا ساخت وساز ازبین رفته است)درکنار چشمه سنگی است(ان سنگ درزمان گذشته هنگام ساختن مسجد در پی ان قرار داده شده است)ودرجهتی که از طرف سنگ ماه طلوع می کند معبد ی وجود داردکه درون ان قبر راهبی وجود دارد..والی اخر...کوهی سلطان اباد...اردیبهشت ماه1394
  • به نام خدا...پیستیهلی تپه...درهفت کیلومتری مشرق شهراردبیل درکناررودخانه ی قوری چای درموقعیت جغرافیایی(43 17 38شمالی و40 22 48شرقی) تپه ی باستانی به نام پیستیهلی تپه وجود دارد.این تپه درمیان رودخانه های قوری چای وبالقلو ودردوکیلومتری شرق روستای سلطان اباد(سالتاوار)ودوکیلومتری جنوب روستای گیلانده و دوکیلومتری غرب روستای قره لرو3کیلومتری شما ل روستای اقبلاق اقاجان قرار دارد.وسعت این منطقه تاریخی درحدود دوهکتاروقدمت تپه به هزاره ی دوم قبل از میلاد می رسد.طبق نوشته های باستانی دردوران گذشته روی این تپه روستایی وجود داشته است.نام روستای باستانی که بر روی تپه وجود داشته معروف به روستای سوالان بوده است.زیرا هرازگاهی رودخانه ی قوری چای طغیان می کرده مزارع واطراف روستا ی سوالان را اب می گرفته است.درزمان گذشته به علت وجوداب فراوان وحاصلخیزی خاک روستای سوالان از ابادی مشهور منطقه دردوران هزاره دوم واول قبل از میلاد بخصوص دردوران اشکانیان وساسانیان بوده است.شواهد واثارموجود دراین تپه نشان می دهد که روستای سوالان که در روی تپه وجود داشته درقرن هشتم هجری شمسی براثرزلزله سخت ویران شده ووجود گسترده خاکستر درلایه های خاک تپه نشان می دهد که بعد اززلزله اتش سوزی در این روستای باستانی به وقوع پیوسته است.علت اینکه به این تپه باستانی پیستیهلی تپه (پوست وموریخته)می گویند این است که درزمان گذشته بعلت نبودن پزشک وبیمارستان مردم برای بهبود بیمای های خود ازطبیعت ومکان های مقدس(انرژی موجود درمکان مقدس)استفاده می کرده اندوهرمنطقه هم تاثیری بربهبودی بربعضی امراض وبیماری داشته است.ازشواهد امر چنین می اید که تپه پیستیهلی هم برروی بیماری جلدی تاثیر می گذاشته وسبب بهبودی بیماری های پوستی می شده است......کوهی سلطان اباد...اردیبهشت ماه 1394
  • به نام خدا...تپه ی باستانی کنازق...درپنج کیلومتری جنوب غربی شهرستان نمین و15کیلومتری شمال شرقی شهراردبیل دردوکیلومتری جنوب جاده ی اردبیل به استارا تپه باستانی کنازق درشمال روستای کنازق وچسبیده به ان قراردارد.تپه کنازق درموقعیت جغرافیایی 07 22 38 شمالی و04 27 48 شرقی واقع است.وسعت تپه باستانی کنازق 15هکتاروقدمت ان به اواسط هزاره ی دوم پیش ازمیلاد می رسد وبه شکل یک هرم می باشد.تپه باستانی کنازق درسه کیلومتری شرق روستای نوجه ده وفرودگاه اردبیل ودردوکیلومتری غرب روستای ینگجه وجگرکندی وپنج کیلومتری شرق روستای سربندو در 12کیلومتری شمال شرقی روستای سلطان اباد(سالتاوار)ودر520متری جنوب غربی تپه خانکندی واقع است..کوهی سلطان اباد ...اردیبهشت1394
  • به نام خدا...پل سرخ(قرمزی کورپی)...در6کیلومتری شرق اردبیل درجاده ی اردبیل به استارا درموقعیت جغرافیایی 27 18 38شمالی و38 21 48 شرقی میان روستای سلطان اباد(سالتاوار)وگیلانده برروی رودخانه ی بالیخلوپلی قرارگرفته که به پل سرخ (قرمزی کورپی)معروف است.پل سرخ چهاردهانه دارد.بااجرساخته شده است ودرپایه های پل ازسنگ به صورت موج شکن استفاده شده ملات ساروج به کاررفته است.این پل دردوران صفویه درزمان شاه طهماسب اول ساخته شده است.سنگ هایی که درساخت این پل مورد استفاده شده سنگ های قبرستان ها ی روستای اطراف ومعابد واتشکده های باستانی بوده است.برروی سنگ های این پل اشکال ونوشته هایی وجوددارد که حکایت ازقدمت تاریخ این منطقه را بازگو می کند.درسال 1373 این پل بازسازی شدوهنگام بازسازی سعی شده که اشکال سنگ ها به طرف درون پل قرارگرفته تااشکال روی انها ازدید عموم پنهان بماند.قبل ازساخت پل دردوران صفویه کمی بالاتر جلوی رودخانه را باسنگ وشن وماسه وخاک مسدود کرده اند وبعد اتمام ساخت پل مسیر بالایی رودخانه را کمی منحرف کرده اند.قبل از ساخت این پل یک پل قدیمی وباستانی درشرق روستای سلطان اباد(سالتاوار) درنزدیک منبع جدید اب وجود داشته که درزمان قدیم نام این پل کچالات بوده است .که دردوران ساسانیان ساخته شده بودکه متاسفانه اثری ان پل نیست .مردم این منطقه از جاده قدیمی که به نام شهریولی که مابین اردبیل وروستای سلطان اباد (سالتاوار)واقع است می امدندوپس از عبور از کناراجاق (اتشکده)سالتاوار ازجاده ی سویولی به پل کچالات می رسیدندوبه طرف نمین وروستاهای اطراف تردد می کردند.که بعد از ساخت پل سرخ(قرمزی کورپی) مسیر تردد تغییر یافته است...کوهی سلطان اباد..اردیبهشت 1394
  • به نام خدا...زمانی که صفویان دراردبیل مذهب شیعه رامذهب رسمی کشورایران قرار دادند. بخشی از ایین ها وسنت ها ونمادهای خوبی که دربین قومیت های مختلف ساکن اردبیل رواج داشت درمراسم عزاداری ماه محرم گرد اوری نمودند.تا با رونق بخشیدن به عزاداری ماه محرم همه ی قومیت ها را به نوعی در مراسم عزاداری شریک وسهیم کرد تا نقش انها را درپیشبرد اهداف شان پر رنگ تر کند.مراسمات وایین هایی مانند تشت گذاری / قمه زنی / مداحی / سینه زنی / زنجیر زنی /علم گردانی /طوغ گردانی و....که هرکدام قبل حکومت صفویان به قومیتی اختصاص داشته است که همه ی انها رادرعزاداری ماه محرم گرداوری کرد.مثلا اکنون هرکس می تواند درعزاداری ماه محرم نقشی برعهده بگیرد.به همین جهت است که عزاداری ماه محرم باگذشت سال ها علاوه بر اینکه پررونق می شود بلکه درسایر کشورها میان مسلمانان جهان جاگیر می شود......طوغ یا توغ.....طوغ نوعی علم یا نشان فلزی است که از برنج یا مس می سازندو پیشاپیش عزاداران به حرکت در می اورند وبرزبانه ی ان شال اویزان می کنند.درزمان قدیم که درمراسمات مختلف از طوغ استفاده می کردند برزبانه ان به جای پرچم دم اسب یا گاو نر را می بستند.......................................................................... خداوند درقران به قوم راس اشاره می کند که به علت کفر وبت پرستی به عذاب الهی گرفتارشدند واز بین رفتند.....ظاهرا این قوم در دوران ساسانیان در کنار رود ارس زندگی می کردند.ومرکزشان شهر پارس اباد ومحدوده شان تا شهراردبیل واستاراو باکو واهر می رسیده است.قوم راس قومی یهودی مذهب وخداپرست بوده اند.باگذشت زمان شیطان قوم راس را گمراه کرده وانها را به سوی کفر وبت پرستی سوق داده بود.قوم راس دوازده شهر به نام ماههای سال داشته اند وروز سیزده فروردین روز جشن ملی انها بوده است.از دوازده شهر انها فقط شهر شهریور باقی مانده که فعلا روستایی به نام شهریور درنزدیکی شهراردبیل است.قوم راس درخت صنوبر را می پرستیدند.احتمالا درخت صنوبر اصطلاحی باشد ازساختمان چند طبقه برای شتاب دادن ذرات اتم باشد.یعنی قوم راس نیروگاه اتمی داشته اند.وبرق تولید می کرده اندوبرق را به صورت بی سیم در محدوده ی خود به شهرها ی دور ونزدیک انتقال می داده اند.وبرای دریافت امواج برق از راه دور انتن هایی به شکل طوغ درست کرده بودند.تا برق مورد نیازشان رااز امواج برق پخش شده دریافت کنند.بر زبانه ی طوغ دم اسب یا گاو می بستند .یعنی رشته ی عصبی دم اسب یا گاو رسانای خوبی برای انتقال برق می باشد.قوم راس درمراسمات وجشن های خود اسب قربانی می کردند.دم اسب قربانی را جدا می کردند واز طوغ اویزان می کردند ولاشه ی اسب ها را درگورهایی دفن می کردند.که تعدادی ازاین گورها ی باستانی دراطراف مشکین شهر یافت شده است......خداوند پیامبری برای ارشاد قوم راس فرستاد.قوم راس پیامبر را کشتند .عذاب الهی قوم راس راهلاک کرد.می گویند قوم راس زنده زنده در اتش سوختند. ظاهر امر حکایت از ان دارد که نیروگاه اتمی شان منفجر شده وهمه را سوزانده است.................... کوهی سلطان اباد ...26 خرداد1394
  • متاسفانه همه ساله بدعت جدیدی برای عزاداری ماه محرم اضافه می کنند وکسی هم نمی تواند جلوی این بدعت ها را بگیرد.این بدعت ها جامعه را با چراغ خاموش به سوی گمراهی می برد.ومردم را ازپیام اصلی واقعه ی عاشورا که امربه معروف ونهی از منکراست منحرف می کند.علاوه بر ان بعضی اشخاص روایتی رابیان می کنند که متضاد با سوره روم درقران کریم است
  • خشکسالی ارتباط مستقیم باگناه دارد.نعوذ بالله ایا درکشورما کفر ونمامی بیداد می کند؟.......ابادانی وپپیشرفت کشور 20 ساله کشور اذربایجان هرازگاهی حسادت مرا برمی نگیزد با خود می گویم ای کاش تریبونی در اختیارم بود تا از کشوراذربایجان بدگویی کنم وعقب ماندگی مان را سرپوش بگذارم....خشک امد کشتزارم در کنار کشتزار همسایه...تمام...
  • به نام خدا ..باسلام...معرفی میدان باستانی روستای سلطان اباد (سالتاوار)اردبیل ...همان طور که درنظریات قبل گفتم روستای سلطان اباد(سالتاوار )یک روستای باستانی است و اثار وعلائم مربوط به نیمه ی دوم هزاره قبل از میلاد بدست امده است..حالا من در دراین قسمت می خواهم میدان وسط روستا که یک میدان باستانی است برای خوانندگان وتاریخ دوستان شرح دهم ...میدان ارالیق که درمرکز بافت قدیم روستا در موقعیت جغرافیایی 41 17 38 شمالی و 18 21 48شرقی قرار دارد.از شواهد وقراین موجود چنین برمی اید که این میدان ارالیق یک مکان باستانی است وتاریخ ایجاد این مکان به اواخر هزاره اول قبل از میلاد بر می گردد.واین میدان توسط قوم یهودی که در روستای سلطان اباد (سالتاوار)ساکن بودند ایجاد گردیده است. کلمه ارالیق در واقع همان کلمه ی عرالیق است .که عرالیق یک کلمه ی دگرگون شده عبری وکاملا یهودی است.واین کلمه عبری جزو چند کلمه باستانی است که درگویش زبان روستای سلطان اباد(سالتاوار)جایگاه خود را حفظ کرده اند. مقداری از این کلمات دگرگون شده اند ولی چند تای ان به زبان باستان مانده است.. .میدان ارالیق (عرالیق)روستای سلطان اباد (سالتاوار)به شکل پنج ضلعی است(مانند پنتاگون) که پنج کوچه به میدان ارالیق منتهی می شود از هرگوشه یک کوچه وانتهای هرکوچه به یک جاده ی قدیمی متصل است که این کوچه ها این جاده های قدیمی را به مرکز روستا ارتباط می داده است.البته در سال های اخیر که چهار تا ازکوچه ها تعریض وبه خیابان تبدیل شدند کمی ازشکل قدیمی ارالیق تغییر کرده است.طبق شواهد به دست امده از تاریخ روستا ی سالتاوار درمرکز روستا یک مجسمه ی بز قرار داده بودند.وقتی که درسده ی ششم میلادی اعراب به ایران حمله کرد . یهودیان سالتاواربرای درامان ماندن از شر اعراب مجسمه ی بز را همراه مقادیر ی اشیا درچاهی که درشمال غربی میدان ارلیق وجود داشت می ریزند وچاه را با خاک پر می کنند. امیدوارم دراینده با کشف این اثار باستانی گرانقدر توسط باستان شناسان بتوانیم قسمتی از تاریخ سالتاوار واردبیل را به ایران وجهان بشناسانیم...و ساکنان یهودی سالتاوارمقداری زیادی از وسایل زندگی خود را درگوشه کنار روستای سالتاوار ودرمزارع پنهان می کنند وبه همراه دام هایشان به طرف جنگل های شمال می روند تا خود را نجات دهند.میدان ارالیق(عرالیق)سالتاوارجزو چندین مورد علایم باستانی است که در روستای سلطان اباد از زمان گذشته پا برجامانده است.در نظریات بعدی ام مکان ها و اثرهای باستانی باقیمانده را شرح خواهم داد.اثارها ی باستانی نشان می دهند که روستای سلطان اباد دراواخر هزاره ی اول قبل ازمیلاد تاهزار سال پیش ازموقعیت برتر وجایگاه خوبی درمنطقه اردبیل بوده است.حالا چرا این موقغیت خوب از بین رفته جای بسی سوال دارد... ضمنا بعضی اثارهای باستانی در روستا ی سالتاوارهستند به خاطر اینکه اسیب نبینند در اینجا از گفتن انها صرف نظر می کنم...کوهی سلطان اباد...10تیرماه1394
  • به نام خدا...گنج نامه (نسخه ی گنج)...دردوران باستان حاکمان کشوری یا حاکمان محلی قسمتی از اشیا قیمتی وطلاهای وجواهرات و..درمحل هایی مشخصی دفن می کردند.تااگراتفاقی طبیعی یا غیر طبیعی برای انها رخ داد وحکومت شان از دست شان رفت بعدا بتوانند با گنجی که پنهان کرده اند بتوانند بخشی ازقدرت ازدست رفته خود را بدست اورند.معولا گنج ها را درمعبد ها یا درخارج از شهرها درجایی که مشخه های خوبی دارد دفن وپنهان می کردند.ونشانه های محل گنج را به صورت رمز واشکال درکتاب ها ثبت می کردند.یک نسخه از کتاب ها را حاکمان درخزانه ی خود نگه می داشتند ویک نسخه دیگر را به موبدان وکاهنان مورد اطمینانشان می سپردند تا از انها مواظبت نماید.علاوه بر اینکه نسخه ها را در کتابچه ها ثبت می کردند .این نسخه ها را به صورت اشکال روی سنگ ها روی پوست حیوانات یاروی بافتنی ها نیز ثبت می کردند.چون نسخه گنج با رمز مخصوص نوشته می شد.فقط شاه و وزیر وکاهنان ویک عده ی کم وقابل اعتماد از رمز نسخه های گنج ومحل ان باخبر بودند.بقیه ی مردم عادی چیزی از ان نمی دانستند.این نسخه ها وگنج نامه ها از دوران باستان تاکنون مانده اند چه به صورت کتابچه یا لوح سنگی یا به صورت شعر محلی یا روی فرش های بافته شده.گنج ها رادرمحل هایی که انرژی زمین دران مکان وجود داشت در ان مکان علاوه بر نشانه ها ی طبیعی تغییراتی ایجاد می کردندمثلا مسیر رودخانه راتغییرمی دادنند در کنار ان جاده هایی درست می کردند ومحل مزبور را با اشکال ستاره ها ی مورد نظرشان دراسمان شکل می دادندوپس از دفن محل مورد نظر را تله گذاری وطلسم می کردند.جالب اینکه بعد از هزاران سال ان محل هادست نخورده باقی مانده اند وتقریبا نشانه های ان سر جایشان است. قسمتی ازاین نسخه ها کتابچه ها هنوز در روستاها وشهرها در دست عده ای وجود دارد ولی چون به صورت رمزی نوشته شده نمی توانند از ان استفاده کنند.وقسمتی دیگر از ان گنج نامه ها توسط افرادی امین از دوران باستان تاکنون نگهداری ومحافظت می شود .این عده در جامعه افراد مورد اطمینان خود را درجامعه پیدا می کنند وپس از گرفتن عهد وقسم از انان خط ورمز گنج نامه را اموزش می دهند وسفارش می کنند که بعد از اینکه افر اد مورد اطمینانی پیدا کردند گنج نامه را به انها بسپارند.واگر برای هرفردی از افرادکه گنج نامه ها نگه داشته اتفاقی بیافتاد یا از دنیا رفت می ایند سراغ خانواده شان وان گنج نامه را ازانها می گیرند.این امانت دادن واموزش تا چهل سال پیش دراردبیل رواج داشت.معمولا افراد ی را درجامعه انتخاب می کنند که افراد گوشه گیری باشد وازامورجامعه وحکومت دور باشدوبعضی مشخصه های دیگر که ذکر انها دراینجا به صلاح نیست ...علاوه برکتابچه ها این نسخه ی گنج برروی بعضی از سنگ ها وپوست حیوانات به صورت اشکال ثبت شده است.ونیزبعضی شعرهای محلی است ظاهرا این شعرها برای سرگرمی است.ولی شعرها به صورت رمز جای گنج راباز گو می کنند
  • به نام خدا...زمانی که صفویان دراردبیل مذهب شیعه رامذهب رسمی کشورایران قرار دادند. بخشی از ایین ها وسنت ها ونمادهای خوبی که دربین قومیت های مختلف ساکن اردبیل رواج داشت درمراسم عزاداری ماه محرم گرد اوری نمودند.تا با رونق بخشیدن به عزاداری ماه محرم همه ی قومیت ها را به نوعی در مراسم عزاداری شریک وسهیم کرد تا نقش انها را درپیشبرد اهداف شان پر رنگ تر کند.مراسمات وایین هایی مانند تشت گذاری / قمه زنی / مداحی / سینه زنی / زنجیر زنی /علم گردانی /طوغ گردانی و....که هرکدام قبل حکومت صفویان به قومیتی اختصاص داشته است که همه ی انها رادرعزاداری ماه محرم گرداوری کرد.مثلا اکنون هرکس می تواند درعزاداری ماه محرم نقشی برعهده بگیرد.به همین جهت است که عزاداری ماه محرم باگذشت سال ها علاوه بر اینکه پررونق می شود بلکه درسایر کشورها میان مسلمانان جهان جاگیر می شود......طوغ یا توغ.....طوغ نوعی علم یا نشان فلزی است که از برنج یا مس می سازندو پیشاپیش عزاداران به حرکت در می اورند وبرزبانه ی ان شال اویزان می کنند.درزمان قدیم که درمراسمات مختلف از طوغ استفاده می کردند برزبانه ان به جای پرچم دم اسب یا گاو نر را می بستند.......................................................................... خداوند درقران به قوم راس اشاره می کند که به علت کفر وبت پرستی به عذاب الهی گرفتارشدند واز بین رفتند.....ظاهرا این قوم در دوران ساسانیان در کنار رود ارس زندگی می کردند.ومرکزشان شهر پارس اباد ومحدوده شان تا شهراردبیل واستاراو باکو واهر می رسیده است.قوم راس قومی یهودی مذهب وخداپرست بوده اند.باگذشت زمان شیطان قوم راس را گمراه کرده وانها را به سوی کفر وبت پرستی سوق داده بود.قوم راس دوازده شهر به نام ماههای سال داشته اند وروز سیزده فروردین روز جشن ملی انها بوده است.از دوازده شهر انها فقط شهر شهریور باقی مانده که فعلا روستایی به نام شهریور درنزدیکی شهراردبیل است.قوم راس درخت صنوبر را می پرستیدند.احتمالا درخت صنوبر اصطلاحی باشد ازساختمان چند طبقه برای شتاب دادن ذرات اتم باشد.یعنی قوم راس نیروگاه اتمی داشته اند.وبرق تولید می کرده اندوبرق را به صورت بی سیم در محدوده ی خود به شهرها ی دور ونزدیک انتقال می داده اند.وبرای دریافت امواج برق از راه دور انتن هایی به شکل طوغ درست کرده بودند.تا برق مورد نیازشان رااز امواج برق پخش شده دریافت کنند.بر زبانه ی طوغ دم اسب یا گاو می بستند .یعنی رشته ی عصبی دم اسب یا گاو رسانای خوبی برای انتقال برق می باشد.قوم راس درمراسمات وجشن های خود اسب قربانی می کردند.دم اسب قربانی را جدا می کردند واز طوغ اویزان می کردند ولاشه ی اسب ها را درگورهایی دفن می کردند.که تعدادی ازاین گورها ی باستانی دراطراف مشکین شهر یافت شده است......خداوند پیامبری برای ارشاد قوم راس فرستاد.قوم راس پیامبر را کشتند .عذاب الهی قوم راس راهلاک کرد.می گویند قوم راس زنده زنده در اتش سوختند. ظاهر امر حکایت از ان دارد که نیروگاه اتمی شان منفجر شده وهمه را سوزانده است.................... کوهی سلطان اباد ...26 خرداد
  • به نام خدا...پل سرخ(قرمزی کورپی)...در6کیلومتری شرق اردبیل درجاده ی اردبیل به استارا درموقعیت جغرافیایی 27 18 38شمالی و38 21 48 شرقی میان روستای سلطان اباد(سالتاوار)وگیلانده برروی رودخانه ی بالیخلوپلی قرارگرفته که به پل سرخ (قرمزی کورپی)معروف است.پل سرخ چهاردهانه دارد.بااجرساخته شده است ودرپایه های پل ازسنگ به صورت موج شکن استفاده شده ملات ساروج به کاررفته است.این پل دردوران صفویه درزمان شاه طهماسب اول ساخته شده است.سنگ هایی که درساخت این پل مورد استفاده شده سنگ های قبرستان ها ی روستای اطراف ومعابد واتشکده های باستانی بوده است.برروی سنگ های این پل اشکال ونوشته هایی وجوددارد که حکایت ازقدمت تاریخ این منطقه را بازگو می کند.درسال 1373 این پل بازسازی شدوهنگام بازسازی سعی شده که اشکال سنگ ها به طرف درون پل قرارگرفته تااشکال روی انها ازدید عموم پنهان بماند.قبل ازساخت پل دردوران صفویه کمی بالاتر جلوی رودخانه را باسنگ وشن وماسه وخاک مسدود کرده اند وبعد اتمام ساخت پل مسیر بالایی رودخانه را کمی منحرف کرده اند.قبل از ساخت این پل یک پل قدیمی وباستانی درشرق روستای سلطان اباد(سالتاوار) درنزدیک منبع جدید اب وجود داشته که درزمان قدیم نام این پل کچالات بوده است .که دردوران ساسانیان ساخته شده بودکه متاسفانه اثری ان پل نیست .مردم این منطقه از جاده قدیمی که به نام شهریولی که مابین اردبیل وروستای سلطان اباد (سالتاوار)واقع است می امدندوپس از عبور از کناراجاق (اتشکده)سالتاوار ازجاده ی سویولی به پل کچالات می رسیدندوبه طرف نمین وروستاهای اطراف تردد می کردند.که بعد از ساخت پل سرخ(قرمزی کورپی) مسیر تردد تغییر یافته است....کوهی سلطان اباد
  • به نام خدا ..باسلام...معرفی میدان باستانی روستای سلطان اباد (سالتاوار)اردبیل ...همان طور که درنظریات قبل گفتم روستای سلطان اباد(سالتاوار )یک روستای باستانی است و اثار وعلائم مربوط به نیمه ی دوم هزاره قبل از میلاد بدست امده است..حالا من در دراین قسمت می خواهم میدان وسط روستا که یک میدان باستانی است برای خوانندگان وتاریخ دوستان شرح دهم ...میدان ارالیق که درمرکز بافت قدیم روستا در موقعیت جغرافیایی 41 17 38 شمالی و 18 21 48شرقی قرار دارد.از شواهد وقراین موجود چنین برمی اید که این میدان ارالیق یک مکان باستانی است وتاریخ ایجاد این مکان به اواخر هزاره اول قبل از میلاد بر می گردد.واین میدان توسط قوم یهودی که در روستای سلطان اباد (سالتاوار)ساکن بودند ایجاد گردیده است. کلمه ارالیق در واقع همان کلمه ی عرالیق است .که عرالیق یک کلمه ی دگرگون شده عبری وکاملا یهودی است.واین کلمه عبری جزو چند کلمه باستانی است که درگویش زبان روستای سلطان اباد(سالتاوار)جایگاه خود را حفظ کرده اند. مقداری از این کلمات دگرگون شده اند ولی چند تای ان به زبان باستان مانده است.. .میدان ارالیق (عرالیق)روستای سلطان اباد (سالتاوار)به شکل پنج ضلعی است(مانند پنتاگون) که پنج کوچه به میدان ارالیق منتهی می شود از هرگوشه یک کوچه وانتهای هرکوچه به یک جاده ی قدیمی متصل است که این کوچه ها این جاده های قدیمی را به مرکز روستا ارتباط می داده است.البته در سال های اخیر که چهار تا ازکوچه ها تعریض وبه خیابان تبدیل شدند کمی ازشکل قدیمی ارالیق تغییر کرده است.طبق شواهد به دست امده از تاریخ روستا ی سالتاوار درمرکز روستا یک مجسمه ی بز قرار داده بودند.وقتی که درسده ی ششم میلادی اعراب به ایران حمله کرد . یهودیان سالتاواربرای درامان ماندن از شر اعراب مجسمه ی بز را همراه مقادیر ی اشیا درچاهی که درشمال غربی میدان ارلیق وجود داشت می ریزند وچاه را با خاک پر می کنند. امیدوارم دراینده با کشف این اثار باستانی گرانقدر توسط باستان شناسان بتوانیم قسمتی از تاریخ سالتاوار واردبیل را به ایران وجهان بشناسانیم...و ساکنان یهودی سالتاوارمقداری زیادی از وسایل زندگی خود را درگوشه کنار روستای سالتاوار ودرمزارع پنهان می کنند وبه همراه دام هایشان به طرف جنگل های شمال می روند تا خود را نجات دهند.میدان ارالیق(عرالیق)سالتاوارجزو چندین مورد علایم باستانی است که در روستای سلطان اباد از زمان گذشته پا برجامانده است.در نظریات بعدی ام مکان ها و اثرهای باستانی باقیمانده را شرح خواهم داد.اثارها ی باستانی نشان می دهند که روستای سلطان اباد دراواخر هزاره ی اول قبل ازمیلاد تاهزار سال پیش ازموقعیت برتر وجایگاه خوبی درمنطقه اردبیل بوده است.حالا چرا این موقغیت خوب از بین رفته جای بسی سوال دارد... ضمنا بعضی اثارهای باستانی در روستا ی سالتاوارهستند به خاطر اینکه اسیب نبینند در اینجا از گفتن انها صرف نظر می کنم
  • به نام خدا...زمانی که صفویان دراردبیل مذهب شیعه رامذهب رسمی کشورایران قرار دادند. بخشی از ایین ها وسنت ها ونمادهای خوبی که دربین قومیت های مختلف ساکن اردبیل رواج داشت درمراسم عزاداری ماه محرم گرد اوری نمودند.تا با رونق بخشیدن به عزاداری ماه محرم همه ی قومیت ها را به نوعی در مراسم عزاداری شریک وسهیم کرد تا نقش انها را درپیشبرد اهداف شان پر رنگ تر کند.مراسمات وایین هایی مانند تشت گذاری / قمه زنی / مداحی / سینه زنی / زنجیر زنی /علم گردانی /طوغ گردانی و....که هرکدام قبل حکومت صفویان به قومیتی اختصاص داشته است که همه ی انها رادرعزاداری ماه محرم گرداوری کرد.مثلا اکنون هرکس می تواند درعزاداری ماه محرم نقشی برعهده بگیرد.به همین جهت است که عزاداری ماه محرم باگذشت سال ها علاوه بر اینکه پررونق می شود بلکه درسایر کشورها میان مسلمانان جهان جاگیر می شود......طوغ یا توغ.....طوغ نوعی علم یا نشان فلزی است که از برنج یا مس می سازندو پیشاپیش عزاداران به حرکت در می اورند وبرزبانه ی ان شال اویزان می کنند.درزمان قدیم که درمراسمات مختلف از طوغ استفاده می کردند برزبانه ان به جای پرچم دم اسب یا گاو نر را می بستند.......................................................................... خداوند درقران به قوم راس اشاره می کند که به علت کفر وبت پرستی به عذاب الهی گرفتارشدند واز بین رفتند.....ظاهرا این قوم در دوران ساسانیان در کنار رود ارس زندگی می کردند.ومرکزشان شهر پارس اباد ومحدوده شان تا شهراردبیل واستاراو باکو واهر می رسیده است.قوم راس قومی یهودی مذهب وخداپرست بوده اند.باگذشت زمان شیطان قوم راس را گمراه کرده وانها را به سوی کفر وبت پرستی سوق داده بود.قوم راس دوازده شهر به نام ماههای سال داشته اند وروز سیزده فروردین روز جشن ملی انها بوده است.از دوازده شهر انها فقط شهر شهریور باقی مانده که فعلا روستایی به نام شهریور درنزدیکی شهراردبیل است.قوم راس درخت صنوبر را می پرستیدند.احتمالا درخت صنوبر اصطلاحی باشد ازساختمان چند طبقه برای شتاب دادن ذرات اتم باشد.یعنی قوم راس نیروگاه اتمی داشته اند.وبرق تولید می کرده اندوبرق را به صورت بی سیم در محدوده ی خود به شهرها ی دور ونزدیک انتقال می داده اند.وبرای دریافت امواج برق از راه دور انتن هایی به شکل طوغ درست کرده بودند.تا برق مورد نیازشان رااز امواج برق پخش شده دریافت کنند.بر زبانه ی طوغ دم اسب یا گاو می بستند .یعنی رشته ی عصبی دم اسب یا گاو رسانای خوبی برای انتقال برق می باشد.قوم راس درمراسمات وجشن های خود اسب قربانی می کردند.دم اسب قربانی را جدا می کردند واز طوغ اویزان می کردند ولاشه ی اسب ها را درگورهایی دفن می کردند.که تعدادی ازاین گورها ی باستانی دراطراف مشکین شهر یافت شده است......خداوند پیامبری برای ارشاد قوم راس فرستاد.قوم راس پیامبر را کشتند .عذاب الهی قوم راس راهلاک کرد.می گویند قوم راس زنده زنده در اتش سوختند. ظاهر امر حکایت از ان دارد که نیروگاه اتمی شان منفجر شده وهمه را سوزانده است
  • یکی ازمراسماتی که در دوران پیشین درایران باستان برگزار می شد مراسم تشت گذاری بود.این مراسم که ازدوران اشکانیان وساسانیان تادوران صفویان در ایران باستان رواج واهمیت خاصی داشت.درنیمه ی تیرماه هرسال باطلوع ستاره ی تشتردرشرق اسمان ِمردم باستان با تشت گذاری وراز ونیاز به درگاه خداوند خواستاربارش فراوان باران وافزایش اب چشمه هاورودخانه ها واب های روان سطح زمین بودند.وعقیده ی مردم باستان این بود که اگرستاره ی تشتر رابستایند وپیشکشی ونذر پیش اوبرند ِدیو خشکسالی ِدشمن وبیماری ها به سرزمین ایران راه نیابند.دمیدن ستاره ی تشتر با جوشان شدن چشمه ها ی اب هم زمان است.ازدوران اشکانیان وساسانیان تا اوایل دوران صفویان ِدرروستای سلطان اباد(سالتاوار)هم این مراسم تشت گذاری مثل سایرشهرها وروستاها اجرا میشد.درگذشته که روستای سلطان اباد(سالتاوار)تقریبا مرکزروستاهای اطراف بود.همه ی روستاهای اطراف درمراسم تشت گذاری درروستای سلطان اباد (سالتاوار)درکنارمعبدقدیمی که تقریبا درشرق بافت قدیمی روستا بود جمع می شدند.یازده نفر که همگی سفید پوش بودند تشت را برمی داشتند(یازده نفر نماد ستاره ی تشتر بودند)وسی وسه نفرسفید پوش هم در اطراف ان یازده نفر حلقه می زدند(این سی وسه نفر هم نماد باران بودند)درجلو حرکت می کردندوپشت سر انها هم موبد واتربان واناهیتا(الهه اب)ودرپشت سرانهابزرگان وریش سفیدان ودرانتها هم بقیه مردم به طرف جنوب روستای سلطان اباد(سالتاوار) به سمت رودخانه ی بالیقلو حرکت می کردند.درجنوب روستای سلطان اباد(سالتاوار)درکنار رودخانه یک مکان قدیمی به نام پندام وجود داشت . مردم در منطقه ی پندام درکنار رودخانه جمع می شدند.وباراز ونیاز ونذر وقربانی به تشت ِمقداری از اب رودخانه را درتشت وکوزه اناهیتا میریختندوبرمی گشتند به روستای سلطان اباد(سالتاوار) وبقیه مراسم تشت گذاری را درکنارچشمه ی اجاق یا اتشکده ی قدیمی(امامزاده ی فعلی)اجرا می کردند.واین سرودها رامی خواندند:تشتر ستاره ی دارنده شکوه وفروغ رامی ستایمِِکه اب های ایستاده وروان وچشمه وجویبار وبرف وباران ِهمه او را ارزومندندوچشم به راه اند....ستاره ی تشتر رامی ستایم که اهورا مزدااورا هزارگونه چالاکی داد ِ ان که درمیان ستاره گان در بر دارنده ی تخمه ی اب تواناترین است.انگاه ابرها فراز امدند ِ اب ها روان شدند.سیلاب ها وباران های پرشتاب در این ابرهاست
  • طبق گفته پیشینیان درسال های گدشته درنزدیکی اجاق(امام زاده فعلی)روستای سلطان اباد(سالتاوار)چشمه ی ابی وجود داشته در کنار چشمه یک سنگ مقدس به وزن درحدود یک تن بوده است. نوشته وتصویر اشکالی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد نیز روی سنگ بوده است.مردم روستای سلطان اباددرزمان های گذشته همه ساله در روزهای خاص برای نیایش الهه اب دریک کیلومتری جنوب روستا درکنار رودخانه بالخلو در منطقه ای به نام پندام (که هنوز هم به ان مکان پندام می گویند)جمع می شده اند.وپس از نذروقربانی ونیایش الهه اب مقداری ازاب رودخانه را درتشت ریخته باخود می اورده اندوبا اب چشمه نزدیک اجاق (امام زاده فعلی)مخلوط کرده وتشت را بر روی سنگ مقدس قرار داده وبقیه مراسم را در اجاق(امام زاده فعلی) انجام می داده اند.بعد از به حکومت رسیدن صفویان تشت گذاری رنگ وبوی مذهبی به خود گرفت وتشت گذاری از مسیری به مسیر دیگر بازگشت.به علت متروک ماندن مراسمات نیایش الهه اب ان سنگ مقدس نیزمهجور ماند.درگدشته اهالی روستا که می خواستند مسجد بسازند ان سنگ مقدس را به کمک ارابه ای که دو گاو نر می کشیدند اورده ودرپی مسجدقرار دادند.وان چشمه نیز خشک گردیده ومحل ان به علت تغییرات ساخت وسازها درصد ها سال اخیرفراموش گردیده است.بعداز ان الهه اب (به صورت صوری)در گذشت وان را از محل پندام به طرف محل قز قبری اوردند (دویصت متر به طرف شرق)دفن کردند.حالا مردم برای طلب باران وبعضی از حاجتها به محل قزقبری می روندومراسمات نذر وروضه خوانی رادر ان مکان را اجرا می کنند
  • به نام خدا... دراین یک سال گذشته درقسمت نظریات به صورت جسته وگریخته طبق استنباطم دراین سایت به تاریخ باستان اشاره کردم.به زودی جزوه ی کاملی از تاریخ باستان به نام سالتاوار باستان رامنتشر خواهم کرد.کسانی که مایل به دریافت این جزوه هستند متوانند با شماره موبایل 09147436427از طریق پیامک ثبت نام نمایند تا پس ازاتمام جزوه برای انان ارسال شود.البته نوشتن جزوه زمانبرخواهد بود.ضمنا درخواست منابع نفرمایید زیرا منابع انحصاری است
  • به نام خدا ...باسلام ..درنظریات قبلی گفتیم که درقرن هفتم میلادی هنگام حمله اعراب به اردبیل یهودیان وزرتشتیان ساکن سالتاوار به سوی جنگل شمال کوچ کردند وبعد از اشغال اردبیل توسط اعراب و بازگشت ارامش نسبی ساکنان سالتاوار دوباره به محل سکونت خود برگشته وپس از پرداخت جزیه به اعراب به زندگی خود ادامه دادند ....پس از اینکه صفویان دراردبیل به حکومت رسیدند عده ای از یهودیان وزرتشتیان مسلمان شدند وبقیه یهودیان وزرتشتیان به اصفهان وکاشان نقل مکان کردند......درمحدوده زراعی روستای سلطان اباد(سالتاوار) مکانی است که به ان ته داش می گویند.نام این مکان برگرفته از کلمه عبری معت میقداش می باشد.یعنی با گذشت زمان معت میقداش به کلمه ی ته داش تغییر یافته است.یعنی در دوران باستان در شمال غرب روستای سلطان اباد (سالتاوار) درمحدوده ی زراعی محل ته داش معبد مقدس یهودیان قرار داشته است.طبق شواهد واثاری که تا صدها سال پیش وجود داشته وحالا اثری از ان اثار نیست این معبد مقدس در زیر جاده ی قدیمی اردبیل به استار که از محدوده ی مزارع سالتاوار می گذرد قرار داشته است.زیرا در صدها سال پیش در ان مکان چشمه ای هم وجود داشت که حال اثری از ان چشمه نیست.ونیز در ان مکان انرژی زمین هم وجود دارد.که وجود معبد باستانی را در ان مکان اثبات می کند.یعنی مردم باستان مکان مقدس را درمکان هایی که انرژی زمین وجود داشته می ساختند...کوهی سلطان اباد....مرداد ماه 1394
  • ممنون از همه.
  • به نام خدا ...نیروگاه اسرارامیز باستانی سالتاوار...اینجانب مدتی است تحقیقات روی اثارباستانی سالتاوار براساس شواهد واثاروعلایم باقیمانده از گذشتگان راشروع کرده ام هرازگاهی نظریه ای می نویسم .امیدوارم روزی کارشناسان باستان شناسی باتحقیقات شان درروی اثارتاریخی روستای سلطان اباد(سالتاوار)نظریه مرا به واقعیت تبدیل کنند.البته من دنبال گنج نیستم زیرا نیاز به ثروت ومقام ندارم و درتحقیقاتم باهیچ گروهی ونهادی همکاری ندارم ونخواهم داشت وفقط براساس استنباطم از اثارهای تاریخی جسته وگریخته نظراتم را می نویسم .تاقدمت تاریخی روستای سلطان اباد(سالتاوار)را به اهالی سالتاوار واردبیل ومردم ایران بشناسانم...سال ها پیش بعضی از امراض درمحیط سالتاوار افکارم را به خود مشغول کرده بود . چرا چند سال پیش بعضی ازبیماری هایی دریک نقطه از بیشتر از نقاط دیگر روستا است؟چرا بیماری نقاط مختلف روستا بایکدیگرفرق میکنند؟حالا چراان بیماری ها دیگر وجود نداردوبیماری های دیگری جایگزین انها شده است؟بالاخره بعد چند سال با کمک خداوند متعال جواب سوالاتم را یافتم...همه عوامل محیطی برمی گردد به نیروگاه باستانی اسرارامیزروستای سالتاوار..درزیرچندین متری لایه های زیرزمین روستای سلطان اباد(سالتاوار)یک نیروگاه باستانی عظیم واسرار امیز وجود دارد.احتمالا این نیروگاه متعلق به فرازمینی ها باشد.این نیروگاه باستانی ازجهت های مختلف در زیر زمین تاصدها متر امتداد دارد. این نیروگاه باستانی نوعی شتاب دهنده ی اشعه ی ذره می باشد . وکارکرد ان با نیروی اب است .ظاهرا این نیروگاه باستانی از چهل سال پیش تاکنون به خاطر پایین رفتن سطح اب از کارافتاده وکارایی خود را از دست داده است.تاچهل سال پیش مردم روستای سالتاوار اشیای نورانی را می دیدند که به داخل روستامی ایند وبر می گردند.وازچهل سال به این طرف باکاهش سطح اب های زیرزمینی دیگر ان اشیای نورانی در سالتاوار مشاهده نمی شوند...وان اشیا ی نورانی احتمالافرازمینی ها باشند.حالا من استنباطم را از تحقیقات خود درچند سال گذشته را نوشتم.امیدوارم به این زودی شاهد اثبات نظریاتم توسط باستان شناسان باشیم............. کوهی سلطان اباد ...مردادماه1394
  • به نام خدا ...درمورد وجود نیروگاه باستانی واسرارامیز روستای سلطان اباد(سالتاوار)اینکه این مکان باستانی در داخل روستا درعمق چند متری زیر زمین قرار داردونمی خواهم موقعیت دقیق ان را بگویم .واز علایم ونشانه های درون این مکان باستانی به سه علامت ونشانه اشاره می کنم که صحت گفته های مرا تایید می کند.الف)10+5+2 ب) گوهرشبچراغ ج) گاز سمی فسفر.....البته علایم ونشانه درون وبیرون محوطه نیروگاه باستانی واسرارامیز سالتاوار زیاد است فقط به چند تای ان اشاره کردم تا کسی که باستان شناس است درستی نظریات مرا دریابد.وروزی که محل این مکان باستانی توسط باستان شناسان پیداشد ووجود ان به اثبات رسید بدانند کسی قبل از انها به وجود این مکان باستانی پی برده واز محوطه درون ان اطلاع داشته است.....حالا نظریه ام درمورد اینکه این مکان باستانی واسرارامیز زیرزمینی را مردم باستان برای فرازمینی ها ساخته اند این است که تاچهل سال پیش اکثرمردم به وضوح اشیا نورانی را هنگام امدن به روستا مشاهده می کردند وپی به اسرار انها نبرده بودند.ولی حالا باکاهش سطح اب های زیر زمینی دیگر خبری از ان اشیا نورانی نیست.ولی برای من اثبات شده که فرازمینی ها که ماموران الهی هستند به طور پنهانی در داخل روستای سلطان اباد(سالتاوار)زندگی می کنند وبه دستور خداوند متعال امورات مردم رصد می نمایند .البته هدف فرازمینی ها به امر خداوند متعال برای پیشرفت انسان ورسیدن به کمالات است.........کوهی سلطان اباد ...مردادماه 1394
  • به نام خدا ...قبل ازحکومت صفویان اردبیلی ادیان مختلفی درایران درکنارهم زندگی می کردند.مانند مسلمانان .زرتشتیان.یهودیان و....هرکدام برای خود رسم ورسوم وایین خاصی داشتند.بعد از اینکه صفویان به حکومت رسیدند برای اتحاد ویکپارچه کردن ایران مذهب تشیع مذهب رسمی ایران شد.صفویان برای جلب نظر قومیت ها وادیان مختلف جشن ها واداب ورسوم انان را با تغییر وتبدیل وتلفیق به مذهب شیعه اورد........جشن ابریزگان...درزمان پیروز ساسانی درایران خشکسالی بوجود امد وموجب قحطی شدیدی شد.پیروز ساسانی به اتشکده اذر فرنبغ رفت وبانماز خواندن وراز ونیاز به درگاه خداوند متعال طلب باران کرد.هنگامی که پیروز ساسانی ازاتشکده بیرون امدابرها دراسمان پدید امدند وباران خوبی بارید وخشکسالی ازبین رفت.مردم ایران همه ساله این روز راجشن می گرفتند وشادی می کردند وبه روی هم اب می پاشیدند..........جشن عومر...یهودیان همه ساله درماه نیسان وایارجشن بهاره می گرفتندوهرکدام دوپیمانه گندم یاجو یا اردیا..به عنوان هدیه شکرگذاری وسپاس از رحمت الهی به معبد تقدیم می کردندکه به ان جشن عومر می گفتند...........جشن ع م رکشان ...بعد از به حکومت رسیدن صفویان نهم ربیع الاول را جشن ع م ر کشان نامگذاری کردندوهمه ساله مردم دراین روز به جشن وشادمانی می پرداختندوبااب پاشی به روی یکدیگروجمع اوری مواد غذایی ازخانه ها سفره های شادی می گستردندودرکناران سفره ها به جشن می پرداختند...یعنی جشن ع م ر کشان تلفیقی از دوجشن ابریزگان وجشن عومر بود.......بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای جلوگیری از تفرقه میان مسلمانان وایجاد اتحادبین انها جشن ع م ر کشان جمع اوری وبه فراموشی سپرده شد.تاموجب ناراحتی برادران اهل تسنن نشود.وبرادران اهل تسنن هم برای قدردانی از این کار خوب شیعیان درماه محرم همراه برادران شیعه خود به عزاداری می پردازند که این عزاداری درشهر عنبران نمین نیز به اجرا درمی اید.......کوهی سلطان اباد ...مرداد ماه 1394
  • درباره بیدخت میتوان کفت / بلده طیبه تسکن فیهاالابرار جنه عالیه تنزل فیهاالسادات تحتهاتفجرعینا وتلذالاعین فوقها روضه رضوان باعلی درجات دلربا ساخته زیبنده چو رخساره خور بنبات حسن انبتهاسبغ نبات ازبتان نمکی وزلب ان نوش لبان ولها ملح اجاج ولها عذب فرات همه مشکین خط وسیمین بدن وغنچه دهن همه گلچهره وشکرلب وشیرین حرکات
  • به نام خدا باسلام طبق اثار باستانی که از دوران ساسانیان درروستای سلطان اباد(سالتاوار)به جای مانده است وشواهد وگمانه زنی ها... در دوران باستان وقتی فردی می مرد جنازه ی اورا درهفتصد متری شرق روستا درجهت طلوع خورشید در صحرا می گذاشتند وپس ازاینکه جسد توسط حیوانات وپرندگان خورده می شد استخوان های ان را جمع اوری ودر غرب قبرستان فعلی روستای سلطان اباد (سالتاوار) درجهت غروب خورشید در چاهی می ریختند.ودرطرف شرق سالتاوار باستان دخمه ی مرگی بود که در زمستان وفصل بارندگی جنازه ها را درانجا می گداشتند وپس از پایان زمستان واتمام فصل بارندگی دوباره جنازه ها را درصحرا می گذاشتند .زیرا دردوران ساسانیان با اهمیتی که به اب ها می دادند نمی خواستند اب ها الوده شوند. البته بنا به بعضی ملاحظات از ذکر دقیق مکان چاه ودخمه ی مرگ ومحل صحرا که جنازه ها را درانجا رها می کردند خوداری می شود.............کوهی سلطان اباد مهرماه1394
  • به نام خدا ...با سلام ..اثار باستانی زیادی در جهان وجود دارد .گاهی خداوند به انسان نیرویی می دهد که ناخواسته به اسرار اثار باستانی به جای مانده از گذشتگان پی می برد.هراز چند ی خداوند متعال مرابا اسراری از اثار باستانی اشنا می کندکه خدا را شکر می کنم وحمد وسپاس می گویم .به خیلی از اسرار باستانی سالتاوار پی برده ام ومی برم.وقتی مفهوم اسرار اشکال حجاری شده روی سنگی دست می یابم خودم هم باور نمی کنم که در کشف اسرار باستانی چنین پیشرفتی کرده ام.البته خیلی از اسرار اثار باستانی را نمی توان در این سایت نوشت یا معرفی کرد وحداقل سعی می کنم بخش اندکی ازاسرار تاریخ گذشته روستای سلطان اباد(سالتاوار)برای اشنایی اهالی روستای سالتاوار واردبیل بنویسم .ما چند سال قبل خیلی تلاش کردیم از روستا به شهر کوچ کنیم ولی به علت مشکلات اقتصادی نتوانستیم.ولی مصلحت خدا بر این قرار گرفت تا در روستا بمانیم و گره از اسرار باستانی سالتاوار را بگشایم وبا اثاری اشنا بشوم که با اثار باستانی سه هزاروپانصد سال پیش مصریان ومایا ها برابری می کند که واقعا این اثار باستانی در روستای سالتاوار درنوع خود جالب توجه وکم نظیر است...........در زمان گذشته مردم باستان برای انتقال انرژی های طبیعی زمین یا انررژی هایی که توسط نیروگا هها تولید می شد از ستون های سنگی یا توده سنگ های بلندی استفاده می کردند این ستون های سنگی با صدها کیلومتر فاصله از یکدیگر انرژی هارا درفضا پخش می کردندومردم باستان یا فرازمینی ها از فضا پیماهایی که از ان انرژی ها استفاده می کرد در فضا به مسافرت می پرداختند. یا با استفا ده از ان انرژی ها لامپ روشن می کردند یا سنگ می تراشیدند یا....یکی از ان ستون سنگی یا توده سنگ های افراشته شده در روستای سلطان اباد(سالتاوار) قرار داشته است که در راستای ستاره کمربندی قرارگرفته بود حالا من با گمانه زنی های خود تقریبا موقعیت انها پیدا کرده ام ولی نیاز به بررسی های کارشناسان با ستان شناسی است که با حفاری هایی احتمالا ان سنگ ها را بیابند البته من نظریاتم را می نویسم ونمی خواهم در مورد کشف اثار باستانی با فردی یا نهادی همکاری داشته باشم.زیرا من می خواهم تنهایی در مرد اثار باستانی تحقیق کنم..... کوهی سلطان اباد......مهرماه 1394
  • آقا، شما که این همه اطلاعات داری، خب برو یک سایت بزن دیگه.
  • باسلام ..نیازی به سایت ندارم ... زیرا تاریخ باستان سالتاوار انقدر جالب است که مرا تحت تاثیر خود قرار داده است ومن هم می خواهم اندکی از تاریخ سالتاوار را دراین سایت برای اشنایی اهالی محترم سالتاوار واردبیل درقسمت نظریات بنویسم .اگر سایت می خواهید یکی از هم روستاییمان سایتی باز کرده واز نظریاتم برای خود وبلاگ درست کرده است می توانید از وبلاگ او بازدید نمایید
  • به نام خدا ...باسلام...یکی از مراسمی که دردوران ساسانیان درابادی های اطراف اردبیل رواج داشت مراسم نفرین بود.این مراسم نفرین به نام سنگش را انداختن(داشن اتدی)معروف بود.در زمان گذشته وقتی مردم یک ابادی از دست فردی شرور ومجرم به تنگ می امدند برای شکایت به نزد کاهن می رفتند.کاهن چهل سنگ تقریبا صدگرمی را انتخاب می کردوبریکی از ان سنگ ها خطوطی حک می کردو ورد می خواند وان را قاطی بقیه ی سنگ ها می نمودو به شاکیان می داد.مردم ابادی هنگام طلوع افتاب جمع می شدندوسنگ ها را برمی داشتند واز ابادی به سمت طلوع خورشیدبه صحرا می رفتندودر جایی که مردگان رادرانجا می گذاشتند تاحیوانات بخورد مراسم نفرین (سنگ اش را انداختن)رااجرا می کردندوهمه سنگ ها در انجا می نداختندوشخص مجرم وشرور را نفرین می کردند تا زود بمیرد...سی وپنج سال پیش یک چوپانان در مزارع شرق روستای سلطان اباد(سالتاوار)دوتا از ان سنگ حک شده را پیدا کرده بود چون در ان زمان ان سنگ ها برای ما وچوپان مفهومی ویا ارزشی نداشت . چوپان با تمام نیرو سنگ ها را به دور پرتاب کرد. ... حالا هم این مثل میان ابادی های اطراف اردبیل رواج دارد که وقتی کسی از چیزی یا جایی دل می کند به اومی گویند فلانی سنگ فان چیز را انداخت.........19 کوهی سلطان اباد .....مهرماه 1394
  • به نام خدا ...باسلام...بانوی مقدس سالتاوار(اناهیتا)....دراواخرسده ی هزاره ی قبل ازمیلاد دردوران اشکانیان درولایت اذربایجان در روستای سلطان اباد (سالتاوار)بانوی مقدسی (اناهیتا)زندگی می کرد.این بانو گویا در معبدی نزدیک اتشکده یا همان اجاق(امام زاده ی کنونی)سالتاوار سکنا داشته است.ایشان بواسطه ی پرهیزگاری وپاکدامنی وایمانشان از الطاف پروردگار بهره مند بود.ودارای علم ونیرویی خارق العاده بوده اند که می توانست با دعا به درگاه پروردگارگره از مشکلات مردم بگشایندوبه این سبب مردم از دورونزدیک برای دیدن ایشان وگشوده شدن مشکلاتشان به روستای سالتاوار می امدندوبا خود نذورات وقربانی ها وهدایایی می اوردند که سبب رونق روستا می شده است. ایشان بانوی مقدس یا همان اناهیتای ولایت اذربایجان بوده است. بانوی سپید موی سالتاوار(سالتاوار اغ بیرچکی) نامی است که تا پنجاه سال پیش در اردبیل واطراف ان معروف بود . ولی اکنون دیگر به فراموشی سپرده شده است وتنها اندک کسی به یاد دارد. واین مثلی درمیان مردم شده بود. وهرجا زن پرهیزگاروپاکدامنی بود که مشکلات هم نوعانش راحل می کرد می گفتند : سالتاوار اغ بیرچکی....حالا جامعه ی ما طوری دگرگون شده است که هرمردی یا بانویی نمی تواند مقدس شود مگر اینکه بایداز نژاد عرب باشد ........ کوهی سلطان اباد....مهرماه 1394 
  • به نام خداوند مهربان ...باسلام...دیوها وال ها از جنس جن هستند.محل زندگی شان اسیای شمالی ومرکز انها کوه های قفقاز می باشد.دیوها وال ها درغارها وحفره های زیرزمین جایی که اب کافی وجود داشته باشد زندگی می کنند.دراوایل هزاره قبل از میلاد عده ای از دیوها وال ها از قفقاز به سوی شمال ایران کوچ کردند.ودرجاهای مختلفی ازشمال غرب ایران سکنی گزیدند.احتمالا دیوها وال ها همان قوم یاجوج وماجوج باشند که دراواسط هزاره ی قبل از میلاد ذوالقرنین (کوروش)محل خروج انها را درکوه های قفقاز با ساخت دیوار عظیمی سد کرد.گروهی از دیوها وال ها که به شمال غرب ایران امده بودند درمنطقه ی اردبیل دربهمن دژساکن شدند.در دوران ساسانیان (1500سال پیش)کیخسرو نوه ی کیکاووس به اردبیل لشگر اورد.ودربهمن دژبا دیوان وال ها جنگ کردوانها را شکست داد .ظاهرا کیخسرو درمحل تاریکی با انها جنگ کرده وبرای روشن نمودن بهمن دژ از اتشی که در ارابه ای که پشت اسبش بوده استفاده کرده وبعدا با همان اتش اتشکده ی گشنسب راروشن کرده است.بااین اوصاف پی می بریم که کیخسرو در زیر زمین با دیوان وال ها جنگ کرده است.حالا در اطراف اردبیل جایی وجود دارد که ال ها ودیوها درانجا زندگی می کنند.در گذشته خاطرات زیادی از افرادی می گفتند که دیوها وال ها را دیده اند باورش یک کمی برایم سخت بود.تا اینکه تازگی ها باسه نفر از کسانی که درچند سال اخیر دیوها وال ها را دیده اند گفتگو کرده ام گفته هایشان خیلی جالب است.(البته محل زندگی شان را نمی توانم بگویم) یعنی بهمن دژ واتشکده ی گشنسب به شعاع پنج کیلومتری محدوده ی شرق اردبیل قرار داشته است.. ........................................کوهی سلطان اباد .....مهرماه1394
  • خیلی دوست دارم از علم باستان شناسی شما برای نوشتن تاریخ سالتاوار باستان استفاده نمایم. ک lamazirianoبا سلام اقای
  • به نام خدا ...با سلام...بابک خرمدین اردبیلی قهرمان اذربایجان ......من برداشت شخصی خود را از تاریخ دوران بابک خرمدین می نویسم. زیرا در طول تاریخ بعضی از وقایع تاریخ توسط بعضی ها دستکاری شده است وهرکس باید تاریخ را بخواند و خوداستنباط کند. نمی توان به صحت کتا ب های تاریخی اعتماد داشت وقبول کرد....هزار دویصت سال پیش بابک خرمدین در روستای بابلان اردبیل به دنیا امد.(روستای بابلان یکی از روستاهای قدیمی جنب گوشا تپه ی اردبیل است که در حدود شصت سال پیش متروکه شده وساکنین اش در شهر اردبیل سکنی گزیدند) بابک در نزد پدر بزرگ اش که ساکن روستای سالتاوار بوداقامت گزید .پدر بزرگ بابک موبد اتشکده ی گشنسب سالتاوار (روستای سلطان اباد)بود.وقتی بابک در کودکی مشاهده کرد که چطور اعراب اشغالگر توسط خلیفه عراق به مردم اذربایجان ظلم وستم می کنند.وقتی بزرگ شد برعلیه اعراب اشغالگر قیام کرد وبا کمک طرفداران خود بیست سال با اعراب متجاوز جنگ کردوشکست سختی بر انها وارد کرد .اعراب با مکروفریب او را دستگیر کردند وبه کشور متجاوز عراق بردند ودر شهر نفرین شده ی سامرا بدست مزدوران خلیفه (معتصم بالله) کشته شد .روحش شاد یادش گرامی . وبعد از کشتن او تهمت های ناروایی بر بابک خرمدین توسط خلیفه ی عراق نسبت داده شد تا مردم را نسبت به او بدبین کنند تا دوباره کسی راه اورا ادامه ندهدوقیام مجدد ننماید..............بعد از پنجاه سال که از مرگ بابک می گذشت درچهارم فروردین مصادف با اول ماه محرم زلزله ی بالای هفت ریشتری در حدود 10 کیلومتری غرب اردبیل بوقوع پیوست وشهر اردبیل وروستاهای اطراف را با خاک یکسان کرد ودرحدود 160000نفراز ساکنین اردبیل کشته شدند. ...ابان ماه 1394
  • به نام خدا...باسلام... ما شیفتگان خدمت هستیم نه تشنگان قدرت (امام ره)...از استانداروفرماندار محترم وبخشدارمرکزی اردبیل ومدیر عامل وکارکنان اداره ی اب وفاضلاب اردبیل وتمام تهادها ی مربوطه ودهیارمحترم وزحمتکش روستای سلطان اباد (سالتاوار)بخاطر افتتاح اب شرب وبهداشتی وشن ریزی وزیرسازی کوچه های روستای سلطان اباد(سالتاوار) تشکر وقدردانی می کنیم...کوهی سلطان اباد ...ابان ماه 1394
  • به نام خدا مراسمات، بدعت و خرافات ماه محرم(تشت گذاری، قمه زنی ،طوغ گردانی ، برپایی خیمه در میدان ها، شبیه خوانی و ...) ربطی به دین اسلام ندارد. اردشیر،سالتاوار 1395/7/5
  • به نام خداوند مهربان از فرماندار اردبیل ،بخشدار مرکزی اردبیل ،بنیاد مسکن اردبیل ودهيار محترم و زحمتکش روستای سلطان آباد (سالتاوار)جناب آقای مجتبی گنجه ای به خاطر آسفالت کوچه وخیابان ها روستای سلطان آباد(سالتاوار) ،بخصوص خیابان شهیدان کوهي،تشکر و قدردانی می نماییم اردشیر کوهی سلطان آباد مهرماه1395
  • به نام خدا با سلام روحانیانی که به در روستاها ی اردبیل به امام جماعت برگزیده می شوند باید به مسائل شرعی آگاه باشند.واز خود فتوا صادر نکنند
  • استان اردبیل یکی از زیباترین استان ایران است
  • همه نظرات
  •  147 کیلومتر
  •  149 کیلومتر
  •  191 کیلومتر
  •  203 کیلومتر
  •  207 کیلومتر
  •  277 کیلومتر
  •  277 کیلومتر
  •  288 کیلومتر
  •  298 کیلومتر
  •  330 کیلومتر